جانشین دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری اعلام کرد: «در آموزش و پرورش چالش جدی برای اعتیاد وجود دارد به طوری که در حال حاضر میانگین سن اعتیاد دانشآموزان 3/1 کاهش یافته است».
«دکتر جهانی» با اعلام این خبر افزود: «چیزی در حدود 30 هزار دانش آموز معتاد در سیستم آموزش و پرورش وجود دارد که باید برای درمان آنان برنامهریزی شود و از طرفی برای آینده این جمعیت فعال کشور تحت پوشش برنامههای پیشگیرانه در جهت جلوگیری از ابتلا به اعتیاد آنان برنامهریزی کرد».
وی تصریح کرد: «در آموزش و پرورش برنامههای پایهای از جمله ایجاد ارتباط با انجمنهای اولیا و مربیان، آگاهی بخشی به خانوادهها و دانش آموزان، فعال کردن معلمان در موضوع اعتیاد، برقراری کلاسهای آموزشی و راهاندازی مجدد طرح مهارتهای زندگی که مدتی است در آموزش و پرورش متوقف شده، مورد نظر است».
جانشین دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر خواستار «تعامل بیشتر آموزش و پرورش با ستاد» شد و تصریح کرد: «به منظور تعامل بیشتر با آموزش و پرورش، ستاد اعتبار خوبی برای این سازمان پیشبینی کرده است و از آنها خواستهایم برنامههای خود را در قالب برنامههای پیشگیری برای ما ارسال کنند».
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ احمدینژاد، که برای شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده، روز دوشنبه برگزار شد و به طور گسترده در رسانههای همگانی آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر انعکاس یافت.
نوروز.به گزارش بی.بی.سی، احمدینژاد به دعوت دانشکده روابط بین الملل دانشگاه کلمبیا در این جلسه حضور یافت و به گزارش خبرگزاری ها، هنگام ورود و سخنرانی رییس جمهور ایران، تظاهراتی علیه او در خارج از دانشگاه برگزار شده بود.
تظاهرکنندگان برخی از سیاست های جمهوری اسلامی و اظهارات احمدینژاد به خصوص در مورد انکار کشتار یهودیان در جنگ دوم جهانی - هولوکاست - را محکوم میکردند و علیه آنها شعار میدادند.
پیش از آغاز اظهارات رییس جمهور ایران، «لی بولینجر»، رییس دانشگاه کلمبیا که با وجود برخی مخالفتها از حضور احمدینژاد در این دانشگاه دفاع کرده بود، در سخنانی به معرفی احمدینژاد پرداخت.وی از تصمیم خود و دانشگاه برای عمل به اعتقادات خود در زمینه آزادی بیان ستایش به عمل آورد.
رییس دانشگاه در بخشی از اظهارات خود خطاب به محمود احمدینژاد گفت: آقای رییس جمهوری، شما دارای تمامی نشانههای یک دیکتاتور حقیر و سنگدل هستید» و آقای احمدی نژاد را متهم کرد که یا عمدا سخنان تحریکآمیز بر زبان میراند یا اینکه از دانش بیبهره است.
بولینجر با اشاره به اظهارات رییس جمهور ایران در مورد کشتار یهودیان، گفت که هولوکاست مبتنی بر مدارک بسیاری است و دولت ایران را به حمایت از تروریسم، کمک به شورشیان در عراق و خودداری از عمل به ضوابط بینالمللی ناظر بر لزوم اطلاعرسانی در مورد برنامههای اتمی این کشور متهم کرد.
در مقابل، احمدینژاد این اظهارات را «اهانتآمیز و نادرست» خواند و آن را ادعاهایی توصیف کرد که تحت تاثیر مطبوعات و سیاستمداران مخالف جمهوری اسلامی ایراد شده است.در خاتمه سخنرانی رییس جمهور ایران، حاضران در این جلسه سئوالات خود را مطرح کردند.یکی از سئوالکنندگان از احمدینژاد پرسید که آیا شخص او یا دولت او خواستار نابودی اسرائیل است؟
رییس جمهور ایران در این مورد گفت: «ما همه ملتها را دوست داریم» و با شرح وضعیت یهودیان در ایران، دیدگاههای خود در مورد حل بحران خاورمیانه از طریق رجوع به همهپرسی و لزوم اعاده حقوق فلسطینیان را مطرح کرد که با استقبال گروهی از حاضران در جلسه مواجه شد.
در مورد هولوکاست، احمدینژاد گفت که حتی اگر کشتار میلیونها یهودی به دست آلمان نازی درست هم باشد، دلیل نمیشود که از این حادثه برای نقض حقوق فلسطینیان بهرهبرداری شود.
از احمدینژاد سئوال شد که آیا همجنسگرایان در جمهوری اسلامی اعدام میشوند، و او گفت که در ایران مانند کشورهای غربی همجنسگرایی وجود ندارد اما این اظهارات واکنش تمسخرآمیز برخی از حاضران در جلسه را در پی آورد.
احمدینژاد در پاسخ به سئوالی در مورد انگیزه در درخواست بازدید از محل برجهای دوقلو نیویورک گفت که مایل بوده است با حضور در این محل، همدردی خود را با قربانیان عملیات انتحاری یازدهم سپتامبر سال 2001 ابراز دارد.در عین حال، وی گفت که لازم است در مورد ریشههای واقعه یازدهم سپتامبر، نحوه وقوع و عوامل و دست اندرکاران واقعی آن تحقیقات بیشتری صورت گیرد و افزود که نتیجه چنین تحقیقاتی می تواند برای حل مسایل عراق و افغانستان مورد استفاده قرار گیرد.
در مورد ایران، احمدینژاد تاکید کرد که برنامه هستهای این کشور کاملا صلحآمیز است و قدرتهای جهانی را به دلیل تلاش برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به فن آوری هستهای مورد انتقاد شدید قرار داد.سخنرانی رییس جمهور ایران در دانشگاه کلمبیا واکنشهایی را در ایالات متحده به همراه داشته است.
جورج بوش، رییس جمهور آمریکا، با تکرار اتهام دست داشتن جمهوری اسلامی در تروریسم، سخنرانی محمود احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا را نشانهای از وجود آزادی بیان در ایالات متحده و دانست و گفت که برگزاری این جلسه برای دانشجویان دانشگاه آموزنده بوده است.
قرار است احمدینژاد روز سه شنبه در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند در حالیکه مخالفان حضور وی در این جلسه تظاهراتی را در نیویورک تدارک دیدهاند. به گفته ناظران، رییس جمهور ایران در نظر دارد با استفاده از فرصت سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل حمایت افکار عمومی جهان را از مواضع جمهوری اسلامی کسب کند.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
«علی تاجرنیا» رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با تکذیب برخی اخبار مبنی بر تشکیل ائتلاف «اصلاحطلبان معتدل خط امامی» گفت: «این دست اخبار ساخته و پرداخته رسانههای مخالف اصلاحات به منظور القای وجود اختلاف در میان اصلاحطلبان هستند که هیچ اعتباری ندارند».
وی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی آفتاب اضافه کرد: «هیچ انشعابی در جبهه اصلاحات روی ندادهاست. حزب اعتماد ملی از ابتدا هم عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نبود اما همکاری بسیار مناسبی با اصلاحطلبان دارد و دفاتر استانی آن در بسیاری از استانها کاملا هماهنگ با شورای هماهنگی اصلاحطلبان حرکت میکنند».
رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات افزود: « در این میان تنها چند تشکل بینام و نشان میمانند که معمولا در انتخابات مختلف به صحنه میآیند تا خوراک تبلیغاتی جناح راست را فراهم کنند اما این تشکلها نه از پایگاه اجتماعی برخوردارند، نه وزنی در معادلات سیاسی دارند و نه از اهمیتی در فضای سیاسی کشور برخوردارند».
تاجرنیا تاکید کرد: «مجموعه جریان اصلاحطلبی با قدرت و اتحاد کامل دز انتخابات مجلس هشتم شرکت خواهد کرد».
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
نهمین و آخرین جلسه بازپرسی روزنامه «هممیهن» و غلامحسین کرباسچی مدیرمسئول آن، صبح روز دوشنبه در شعبه دوم دادسرای کارکنان دولت برگزار شد.
«محمود علیزاده طباطبایی» وکیل مدافع مدیر مسئول روزنامه «هممیهن» در گفتوگو با خبرنگار سیاسی آفتاب، ضمن اعلام این خبر اظهار داشت: «در جلسه امروز آخرین دفاع از آقای کرباسچی توسط بازپرس پرونده اخذ شد که در نتیجه در برخی موارد قرار منع تعقیب و در برخی دیگر قرار مجرمیت صادر خواهد شد و پس از صدور کیفرخواست پرونده به دادگاه ارجاع میشود».
وی با ابراز بیاطلاعی از دلایل توقیف روزنامه هم میهن، گفت: «نکته قابل توجه اینجاست که در تمامی موارد اتهامی که در این 9 جلسه به موکلم تفهیم شده است، هیچکدام از اتهامات مطرح شده قانونا منجر به توقیف روزنامه نمیشد و همچنان به ما اعلام نشده که علت توقیف روزنامه چه بوده است».
علیزاده طباطبایی درعینحال ابراز امیدواری کرد تا «با توجه به نبود دلیلی برای توقیف روزنامه، پیش از ارجاع پرونده به دادگاه، قرار رفع توقیف از روزنامه هممیهن صادر شود».
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
در حدود ۱۰ سال پیش یک روز یکى از دانشمندان صدیق کشور که قدرش چنانکه باید شناخته نشده است، به من گفت وصیتنامه مى نویسى؟ پرسیدم کدام وصیتنامه؟ گفت مقاله ات را خواندم. بوى وصیتنامه مى داد. شاید آن بزرگوار درست حس کرده بود. اکنون که ۱۰ سال پیرتر شده ام و باید براى شنیدن بانگ رحیل مهیاتر باشم (و البته نیستم) به صراحت عرض مى کنم که این نوشته جزئى از وصیت یک دانشگاهى پیر به همکاران خویش است. وصیتى که در آن دعوت به اندیشیدن و هم سخنى غالب است. همه اهل نظر و دانشمندان و دانشگاهیان و ارباب مدیریت و سیاست علم کشور را به خواندن این نوشته دعوت مى کنم:
****
ISI سازمان خوبى است که در حدود پنجاه سال پیش تأسیس شده است. این سازمان مقاله هایى را که در مجله هایى که خود به رسمیت شناخته و چاپ شده است، فهرست مى کند و وسیله اى فراهم مى کند که طالبان، به مقاله هاى مورد نظر خود به آسانى دست یابند و البته با رجوع به آن مى توان پیشرفت علم در جهان و در کشورها را با تقریب اندازه گرفت و سطح علم کشورها را سنجید. پیداست که فهرست ISI به عنوان میزان سنجش چندان دقیق نیست اما به هرحال یکى از موازینى است که باید با میزان هاى دقیق تر تکمیل شود. دانشمندان ما هم از چندین سال پیش به اهمیت چاپ مقاله ها در مجله هاى ISI پى برده اند و در این کار کم و بیش اهتمام کرده اند.
این اهتمام بویژه از جهت سیاسى و حفظ حیثیت کشور موجه است زیرا سرعت رشد پیشرفت علمى و تناسب یا بى تناسبى پژوهش در کشورها و رتبه علمى هر کشور را به تقریب معلوم مى کند. تا اینجا نه فقط هیچ اشکالى بر ISI وارد نیست بلکه اقبال به آن شایسته و لازم به نظر مى رسد. قضیه وقتى دشوار مى شود که ISI نه فقط ملاک مطلق در رتبه بندى علمى کشورها و تعیین مقام و مرتبه دانشمندان مى شود بلکه مقام بلندى پیدا مى کند و به صورت هیکل مقدسى درمى آید که چون و چرا در مطلق بودن آن جهل و کفر به شمار مى رود. در این صورت چه بسا که ISI به کلى بى فایده و حتى مضر شود. ISI را باید همان که هست بازشناخت و پذیرفت و از آن فایده برد. ISI مرکزى است که مقاله ها را فهرست مى کند و البته مقاله هاى همه مجله ها در فهرست آن نمى آید. شاید تعداد مجله هاى ایرانى که مقالات آن فهرست مى شود از عدد انگشتان یک دست کمتر باشد و چه خوب است که اگر مى خواهیم میزان پژوهش ها و مقاله هاى دانشمندان کشورمان در آن بیشتر منعکس شود، تعداد این مجله ها افزایش یابد.
ما از ابتدا تلقى صحیحى از ISI نداشتیم و چون تازه وارد راه علم سنجى شده بودیم و ملاک و میزان نداشتیم (و اگر هم داشتیم و داشته باشیم به طور معمول به ملاک هاى خودى اعتماد نمى کنیم) ناگزیر ISI را ملاک مطلق علم و جهل فرض کردیم و به کسى که مقالاتش در فهرست ISI درج نشده است، نمره صفر دادیم و او را در علم بى صلاحیت دانستیم. این یک ظلم ساده نیست بلکه مى تواند اقدامى در جهت سست کردن رشته ارتباط علم با جامعه علمى کشور و فراهم ساختن مجال براى ظاهرسازى و مقاله پردازى باشد. این ظلم ناشى از یک جابه جایى کوچک است. علاقه و اعتقاد پژوهندگان و متصدیان اداره علم کشور به ISI چندان هم بى وجه نیست. عمود و ستون اصلى خیمه و خانه علم باید اصلى وحدت بخش و قابل دلبستگى باشد چنانکه براى تأسیس و قوام عالم علم باید در جست وجوى چنین اصلى بود. البته ISI که در زمره اقتضاها و ضرورت هاى تمرکز قدرت علم و تکنولوژى است، نمى تواند اصل بنیانگذار خانه علم ما باشد و چنین خانه هایى هرگز نمى تواند بنا شود. ISI یک مرکز فهرست نویسى و اطلاع رسانى است و در همین حد باید آن را پذیرفت. لازم نیست بگویم که من با فهرست نویسى مخالف نیستم و نوشتن مقاله در مجله هاى ISI را از جهتى مفید مى دانم. اصلاً فهرست نویسى چیزى نیست که کسى با آن مخالف باشد ولى ISI در دانشگاه هاى ما صرف یک مرکز فهرست نویسى و اطلاع رسانى نیست بلکه میزان و ملاک علم و تعیین کننده صلاحیت علمى دانشگاهیان ماست چنانکه هرکس با آنجا نسبتى دارد و در مجله هاى مورد قبولش مقاله مى نویسد، دانشمند مسلم است و کسى که توفیق وصلت با آن را نیافته است، در دایره دانایى جایى ندارد. مع هذا حرفى نیست، مقاله نویسى در مجله هاى ISI را تشویق کنیم اما الزام دانشمندان به این کار و موکول کردن ارتقا در مراتب دانشگاهى به داشتن مقاله در ISI نشانه خوبى نیست و شاید با روح علم ناسازگار باشد. این الزام ها که با نظر به بعضى ملاحظه هاى سیاسى توجیه مى شود، تدبیرى است که نه سیاست مداران بلکه دانشگاهیان نه چندان آشنا با سیاست اتخاذ کرده اند. اکنون هم چنان از ISI دفاع مى کنند که گویى کعبه و مقصد نهایى علم است و اگر به آن رو کنیم، رستگار مى شویم و بى اعتنایى به آن عین کفر و جهل است. نیت آنان به احتمال قوى نیت خیر است اما تدبیرشان یا بهتر بگویم تحکم شان هیچ سودى براى علم کشور ندارد. مهمترین حجتى که در دفاع از الزام به نوشتن مقاله در ISI دارند این است که ما ملاک دقیق دیگرى نداریم. پاسخ این است که هرجا علم هست ملاک هم هست پس بگردیم و ملاک یا ملاک ها را پیدا کنیم. علم زمان ما که کمتر نظرى و بیشتر تکنیکى و تکنولوژیک است، اثرش را در توسعه نشان مى دهد. در دانشگاه هم باید نظر و حکم دانشمندان اهل نظر معتبر باشد. ما تا وقتى که به دانشگاهیانمان اعتماد نکنیم، نظام علم و پژوهش نمى توانیم داشته باشیم. این بى اعتمادى گهگاه با نوعى تحقیر و خشونت نیز توأم مى شود چنانکه این عین خشونت و بى احترامى به دانش و دانشمند است که تصدیق صلاحیت علمى او را به نوشتن مقاله در فلان مجله موکول کنند. علم هرجا باشد علم است.
علم به مجله ها اعتبار مى دهد و نه بالعکس. اصلاً تاریخ که به ملاک هایى مثل ISI نیاز ندارد. چه بسا کسانى که پیش از ISI به دنیا آمده اند و نام ISI را نشنیده اند و حتى در زمان ISI بوده اند و به آن کارى نداشته اند؛ جهان، آنان را صاحب نظر و دانشمند مى شناسد. و شاید از میان کسانى که صدها بار نامشان در فهرست ISI آمده است، در آینده هیچ نماند و این همه مقاله سازى باد هوا باشد. چنانکه گفتم از ISI به عنوان یکى از ملاک هاى توسعه علم و بویژه براى مقایسه کشورها تا حدى مى توان استفاده کرد. همچنین بر دانشمندان و استادان فرض است که زبان هاى مرکز جهان علم را فراگیرند که اگر فرانگیرند، از علم باز مى مانند ولى این ها هیچ کدام موجب نمى شود که ISI به کعبه علم و مطاف دانشمندان بدل شود. مى گویند ISI ملاک مطلق نیست بلکه یکى از ملاک ها و در زمره ملاک هاى دیگر است. اگر این طور فکر مى کنند سیاستگذاران بدى هستند و مراتب را نمى شناسند یا قصد توجیه دارند. وقتى نوشتن مقاله در ISI شرط لازم باشد و کسى که صد مقاله محققانه دارد اگر در فهرست ISI چیزى نداشته باشد، دانشمند شناخته نمى شود و ارتقا به درجات دانشیارى و استادى بر او حرام است، ISI دیگر در ردیف ملاک هاى دیگر نیست بلکه ملاک قطعى و تعیین کننده و مطلق است. در این باب خیلى سخن ها مى توان گفت. یکى این که چرا تا این اندازه به خود بى اعتمادیم و حکم را به دیگران وا مى گذاریم. آیا در مجله هاى خارجى مقالات سطحى بى پایه چاپ نمى شود و هرچه چاپ مى شود اعتبار علمى دارد؟ در زمانى که علم در حال جهانى شدن است و زبان جهانى، براى خود اختیار مى کند با این جهانى شدن مخالفت نکنیم اما اصرار هم نداشته باشیم که کارگر این جهانى شدن شویم و اداى این وظیفه را خدمت به علم کشور قلمداد نکنیم. سعى کنیم که علم و تکنولوژى را به زبان خودمان بنویسیم تا این زبان با آنها انس پیدا کند و بدانیم که این انس زمینه لازم پیشرفت علم است. وانگهى نوشته اگر علمى و تحقیقى است به هر زبانى که باشد جاى خود را باز مى کند و اگر ساختگى و قلابى باشد فقط به درد شهرت و تبلیغات بازار سوداگرى علم -که به تازگى دائر شده است- مى خورد و خدا کند که مقاله سازان و سوداگران متاع علم، راه بهره مندى و برخوردارى از بودجه پژوهش را به خود منحصر نسازند و پژوهشگران دقیق و صبور را مأیوس و منزوى نکنند.
تبدیل مرکز ISI به کعبه مقاله سازان با بعضى تصمیم ها و اقدام هاى دیگر مناسبت دارد و افراط و تفریط به آن محدود و ختم نمى شود. دانشگاه ها اغلب به مقاله هاى استادان اگر در مجله هاى غیرمنتسب به دانشگاه یا مراکز علمى چاپ شوند یا نشانى از خودى بودن در آن ظاهر نباشد، نمره نمى دهند یا نمره بسیار کمى مى دهند. معنى این تلقى این است که علم مهم نیست بلکه دانشگاه مهم است. ملاک هم تعلق و انتساب به دانشگاه است نه مقام علمى استاد. اگر بنویسند که او استاد دانشگاه تهران است و مقاله اش در مجله هاى داراى عنوان علمى- پژوهشى چاپ شود، نمره اى مى گیرد و اگر این شرایط حاصل نباشد مقاله اش اعتبار ندارد و یا مثلاً در حدود یک دهم نمره و امتیاز به آن تعلق مى گیرد. دادن عنوان علمى- پژوهشى به مجله ها هم گرچه موجه به نظر مى آید، در کشور ما صورت و وجه خوبى نداشته است. اگر وزارت علوم و تحقیقات و فناورى هیأت هایى از استادان را مأمور مى کرد که مجله ها را پیوسته زیر نظر داشته باشند و اعتبار آنها را معین کنند و حتى در صورت لزوم به آنها تذکراتى بدهند، مى شد به مجله هایى که آنها را علمى- پژوهشى دانسته اند، اعتماد کرد. اما این که شرایط صورى سخت، مقرر شود و یک اداره پس از مدت ها و حتى گاهى سال ها مکاتبه حکم «ثابت و دائم» به علمى- پژوهشى بودن یا نبودن مجله اى بدهد، وضع همین مى شود که اکنون وجود دارد. یعنى بسیارى از مجله هاى داراى عنوان علمى- پژوهشى، مجله هاى مهجور کم خواننده اند و مقالاتى را که دانشگاهیان به حکم وظیفه رسمى براى ارتقا و داوطلبان دوره هاى دکترى به ملاحظه رعایت مقررات مى نویسند، چاپ مى کنند و گمان نمى کنم کسانى که بر حسب تعلق خاطر علمى، پژوهش مى کنند، اگر نیازى به ارتقاى شغلى نداشته باشند، علاقه و اصرارى به درج مقالات خود در این مجله ها داشته باشند. زیرا این مجله ها خوانندگان کمترى دارد.
در این موارد عیب اصلى این است که تحکم و حکم رسمى جاى علم و حقیقت را مى گیرد یعنى مقاله هایى علمى است که رسماً علمى و تحقیقى شناخته شود و درجه علمى- پژوهشى هم با حکم رسمى معین مى شود. اگر بگویند این حکم تحکم عالمانه است و از سوى دانشمندان اعمال مى شود، غافلند که دانش ابژکتیو است و تحکم ندارد. دانشمندان هم اگر تحکم کنند، کار خلاف علم یا لااقل غیرعلمى کرده اند.
من یک بار اصرار به نوشتن مقاله در مجله هاى خارجى را دعوت به صدور کالاى علم به خارج و نوعى مهاجرت روحى دانشمندان خواندم. کسانى آزرده شدند. اگر سخن من خطا است آزردگى چه وجهى دارد؟ به جاى آزرده شدن بیایند بطلان آن را نشان دهند و بگویند پژوهش کردن و نوشتن مقاله و بسته بندى کردن و صدور آن به خارج چه فوائد و محسناتى دارد. بى تردید چاپ و انتشار مقالات دانشمندان ما در مطبوعات مهم بین المللى مایه افزایش اعتبار و حیثیت علمى کشور است و از این حیث قدر ایرانیان دانشمند مقیم خارج از کشور هم که مقاله مى نویسند نباید مجهول باشد. علم گرچه مایه شرف و حرمت و سرافرازى است اما در عصر ما آن را تنها براى سرافرازى نمى جویند. خیلى خوب است که کشور ما کشورى دانش پرور باشد و در کنار کشورهایى که به اصطلاح مراکز علم جهان اند، قرار گیرد اما این امر چنانکه گاهى مى پندارند به صرف افزایش تعداد مقالات و تکلیف کردن دانشگاهیان به نوشتن مقاله و چاپ و انتشار آن در ISI تحقق نمى یابد. کشورى که در منطقه مرکزى علم و تکنولوژى قرار ندارد اگر بخواهد به آن مرکز بپیوندد بى تردید باید به بنیادکردن نظام پژوهش اهتمام روزافزون داشته باشد و با این اهتمام است که تعداد مقالات و گزارش هاى تحقیقى افزایش مى یابد. این قضیه را همیشه معکوس نمى توان کرد یعنى به صرف افزایش مقالات، علم پیشرفت نمى کند بویژه که مقصود و غرض هم نه علم، بلکه رسیدن به فلان رتبه و داشتن فلان تعداد مقاله باشد. ممکن است ما با همین تعداد مقالات که مى نویسیم به نظم علمى و جهان علم راه یابیم اما بدانیم که ممکن است تعداد این مقالات ده برابر شود و در علم کشور تحول اساسى روى ندهد. سیاست علم نانوشته و غیر رسمى کشور ما دو عیب اساسى و عمده دارد.
یکى این که بر مبناى اصل انباشت و افزایش کمى پژوهش ها و مقالات قرار دارد و این افزایش ، در آن عین پیشرفت تلقى مى شود (این اصل در هیچ یک از فلسفه هاى علم معاصر اعتبار ندارد. پوپر و لاکاتوش و فیرابند و کوهن همگى این تلقى را مردود مى دانند). عیب دیگر این است که این سیاست با تحکم اجرا مى شود. این دو عیب فرع عیب اساسى ترى است. ما طرح سیاست علم را از سنخ آراى همگانى مى دانیم و فکر نمى کنیم که براى ورود در این کار باید صاحب نظر بود گویى هرکس در هر رشته علمى درس خوانده باشد، سیاست علم را هم مى شناسد. این دو اصل به هیچ وجه معتبر نیست. البته خوب است که پژوهش توسعه یابد اما با افزایش مقالات کار تمام نمى شود. اگر با تحکم به همه مقصودها بتوان رسید (که البته نمى توان رسید)، علم و تفکر تسلیم تحکم نمى شود و وقتى تحکم بى اساس باشد، سیر عادى امور را مختل مى کند بى آنکه به جاى آن راهى بگشاید. ما اکنون بر اثر توسعه کمى آموزش که گاهى از آن شکوه مى کنیم استعدادهاى بیشترى را مى توانیم کشف کنیم و حتى اگر دانشمندان مقیم خارج از کشور را در محاسبه خود منظور نکنیم، تعداد دانشمندان مان کم نیست. در وهم ما موجه به نظر مى آید که همه آنها را مکلف کنیم که حداقل یک مقاله در مجله ها مورد قبول ISI بنویسند. مقاله نوشتن خوب است اما توقعى که از آن داریم برآورده نمى شود. به جاى این تدبیرها بهتر است که به خود و به دانشمندان مان اعتماد کنیم و به جاى این که آنها را در اضطراب جست وجوى ناشر مقاله قرار دهیم، به فکر این باشیم که به نحوى وضع مقاله نویسى پراکنده و نوشتن مقالات بى ارتباط را تغییر دهیم و در پى یافتن و طرح مسائل علمى خاص کشور باشیم و براى حل آن مسائل پژوهش کنیم. آنها هم که نگران خدمت به علم جهانى اند بدانند که اگر به جست وجوى مسائل حقیقى (و رسیدنى، نه شنیدنى و تقلیدى) برآمدیم، به مسائل کلى و جهانى علم هم مى رسیم و چون به عالم علم راه یافتیم، آن مسائل را بهتر درک مى کنیم و راه پژوهش پیش پایمان باز مى شود. این کار خوبى است که وزارت علوم، تحقیقات و فناورى به دانشمندانى که مقالات خوب در مجله هاى ISI مى نویسند (گمان نکنیم که مقاله بد در این مجله ها چاپ نمى شود) امتیازها و جوایزى مى دهد. این رویه از الزام بهتر است و نتیجه بهتر هم مى دهد. دوباره مى گویم که رتبه علمى کشور با اقدام هاى رسمى و تکلفات ادارى بالا نمى رود.
این قسمت گفتار را خلاصه کنم. ISI یک بنگاه فهرست نویسى است و مقالات علمى را فهرست مى کند و خوب است که این مقالات فهرست شود اما با فهرست کردن و فهرست نویسى علم بوجود نمى آید و پیشرفت نمى کند. علم باید وجود داشته باشد تا فهرست نویسان کتاب ها و مقالات علمى را فهرست کنند. کتاب و مقاله را دانشمندان هرگز و هیچ جا براى درج عنوان آنها در فهرست ننوشته اند و این کشف زمان ما و بویژه تلقى بعضى از نویسندگان مقالات علمى ما از علم است که پژوهش را باید براى ثبت در فهرست انجام داد. دانشمندان هم مثل همه مردم علاقه دارند که نام خود و کشورشان بلند و عزیز باشد و باید فکر کنند که چگونه مقام و جایگاه علمى کشور را ارتقا دهند اما این کار با اقدام هاى صورى و الزام و اکراه نتیجه نمى دهد یا نتیجه عکس مى دهد. یک نکته دیگر هم براى اهل تفطن و صاحبان نظر بگویم. اگر نظر این است که دانشمندان مقالات خود را به زبان انگلیسى بنویسند الزام و اجبار دیگر ضرورت ندارد. زیرا زبان، قدرت رسمى و مرکز قدرت، زبان انگلیسى است و جهان به سرعت به سوى برکندن ریشه اصالت ها و همگانى شدن ظاهربینى ها و رسوم متناسب با آن مى رود و چه بسا زبان انگلیسى (البته صورت بندرى و بازارى و رستورانى آن و نه زبان شکسپیر و دیکنز) همه جایى شود. این که این وضع با فرهنگ ها و عقل ها چه مى کند بحثى است که شرح آن در حوصله این یادداشت نیست.
۲- کسى که یک زبان - و معمولاً این یک زبان، زبان مادرى است- را خوب نمى داند و با آن انس ندارد، در کار علم و پژوهش توفیق چندانى به دست نمى آورد. اگر بگویند که زبان علم، زبان ریاضى است و این زبان با فرهنگ ها نسبت مساوى دارد گرچه سخن شان اندیشیده نیست اما در مورد تکنولوژى و علومى که پایه خوانده مى شود، وجهى دارد. یعنى اگر بتوان از روى مسامحه پذیرفت که زبان فیزیک و مکانیک، زبان جهانى ریاضى است، در شعر و هنر و فلسفه و علوم انسانى قضیه صورت دیگر دارد. از آنجا که ما با شعر و هنر و فلسفه بیشتر تعارف مى کنیم و علوم انسانى را هم چندان به چیزى نمى گیریم، قدر زبان را هم نمى دانیم و آن را وسیله و در عداد وسایل رفع نیازها مى دانیم. ولى زبان عین تفکر است، نه این که تفکر، زبان را هرچه باشد به کار برد. این معنى بسیار دشوار است و مى دانم که به آسانى فهمیده نمى شود. با این وجود، نمى توان از آن صرف نظر کرد. شاید ذکر مقدمه اى کمک کند که تا حدى به اهمیت زبان در علوم انسانى توجه کنیم.
در نگاه رسمى دانشگاهى تمایل براین است که به ترجمه اهمیت ندهند. مى گویند ترجمه، کار علمى نیست. زیرا قیاس کار را با مقاله و کتاب ریاضى (زبان علوم فیزیک و شیمى و زمین شناسى و زیست شناسى و مهندسى و کشاورزى، زبان ریاضى است) مى گیرند. در این علوم، ترجمه چندان دشوار نیست. اما ترجمه یک کتاب (از شعر و رمان نمى گویم) جامعه شناسى یا اقتصاد از عهده مترجمى که ترجمه الفاظ زبان نوشته را بداند بر نمى آید. زیرا مترجم باید مطالب کتاب را در زبان خود بیندیشد. به این جهت، چنین کتابى اگر خوب ترجمه شود کتابى تازه است یعنى مترجم شریک نویسنده مى شود. کتاب فلسفه و جامعه شناسى و حتى اقتصاد را لفظ به لفظ نمى توان به زبان دیگر برگرداند و اگر مترجمى چنین کند ، کار بیهوده اى کرده است پس ترجمه کتب علوم انسانى و اجتماعى را با ترجمه یک کتاب ریاضى قیاس نباید کرد. در این حوزه ترجمه خوب از تألیف هاى معمولى ضرورى تر و با ارزش تر است.
اگر کسى به کتاب ترجمه فارسى اکونومى پولیتیک سیسموندى که رضا ریشار و محمدحسن شیرازى در زمان ناصرالدین شاه آن را ترجمه کرده اند ، نظرى بیندازد، این معنى را به خوبى در مى یابد. مترجمان عنوان کتاب را «آداب مملکت دارى» ترجمه کرده اند. ترجمه مطالب را هم با ترجمه عنوان قیاس کنید. علوم اجتماعى و انسانى جدید را ما تأسیس نکرده ایم و هرچه از این علوم داریم از راه ترجمه به دست آورده ایم. هنوز هم از ترجمه بى نیاز نشده ایم و باید ترجمه کنیم تا این علوم کم کم در زبان ما بومى شوند و جایى پیدا کنند . علوم انسانى و اجتماعى زبانى دارند و همراه با آن زبان بوجود مى آیند. اقتباس این علوم هم در طى جریانى صورت مى گیرد که زبان اقتباس کننده مهیاى پذیرفتن معانى و مفاهیم فرارسیده از خارج مى شود. هیچ علمى را از زبان نمى توان انتزاع کرد اما علوم انسانى با زبان و در زبان قوام پیدا مى کند. البته اگر یک جامعه شناس یا جغرافیادان حاصل بعضى از پژوهش هایش را به زبان غیرفارسى بنویسد تا خوانندگان بیشترى از آن بهره مند شوند، کار خوبى کرده است اما پیش از آن باید مطالب را در زبان خود آزموده باشد و سپس بتواند به زبان میزبان هم فکر کند. همه دانشمندان دانش شان هرچه باشد از آنجا که در پژوهش به فکر نیاز دارند و فکر در زبان صورت مى گیرد به زبانى (و معمولاً به زبان مادرى) فکر مى کنند اما فلسفه و علوم انسانى از زبان جدا نیستند. این گمان که زبان وسیله است و معانى با آن منتقل مى شود اگر وجهى داشته باشد در مطالب تکرارى عادى است اما معانى تازه در زبان و با زبان پدید مى آید به همین جهت ما هنوز در ترجمه مطالب فلسفه جدید و مقالات و کتاب هاى علوم انسانى دشوارى هایى داریم. این علوم هنوز در خانه زبان فارسى فرود نیامده اند و تا نیایند، بنیاد نمى گیرند. ما براى بنیاد کردن علم (همه علوم) به فلسفه و علوم انسانى و به زبان مناسب این علوم نیاز داریم. علوم انسانى در غرب زمانى بوجود آمد که ریاضى و فیزیک و شیمى و زیست شناسى بوجود آمده بود براى این که جاى همه چیز و از جمله علوم در نظم جهان متجدد معین شود و این نظم صورت علمى پیدا کند، اقتصاد و جامعه شناسى و زبان شناسى و . . . پدید آمد. نظم تجدد با برنامه ریزى پدید نیامده بود، اما توسعه تجدد یا تجددمآبى جز با برنامه ریزى میسر نمى شود و برنامه ریزى با علوم انسانى صورت مى گیرد پس نیاز جهان در حال توسعه به علوم انسانى نیاز مضاعف است. در جهان متجددمآب که علم را از مرکز آن فرا مى گیرند باید فراگرفته ها در جاى خود قرار گیرد تا جزئى از نظم زندگى و کارساز آن شود. این تمییز و تشخیص، بى مدد فلسفه و علوم انسانى ممکن نمى شود. اینها هم در اصالت خودشان با زبان و در زبان پدید مى آیند. ما هنوز این سعى را تمام نکرده ایم و به پایان نبرده ایم. یکى از کمک هاى علوم انسانى مى تواند این باشد که ملاک هاى پیشرفت علم و راه هاى آن را نشان دهد و بفهماند که براى توسعه علم باید شرایط را مهیا کرد و صرف الزام به نوشتن مقاله به زبان خارجى و چاپ آن در مجله هاى کشورهاى دیگر کارساز نیست و شاید گاهى نشانه ناآشنایى با طبیعت علم باشد. تکرار مى کنم که اگر با تحکم کارى بتوان کرد علم را با تحکم و با اتخاذ تدابیر ادارى پیش نمى توان برد (چنانکه اگر در حال جوشیدن و رشدکردن هم باشد، آن را متوقف نیز نمى توان کرد).
۳- شنیده ام که گفته اند اگر هر یک از اعضاى هیأت علمى دانشگاه ها یک مقاله در ISI داشته باشند ایران در عداد ده کشور برتر علمى جهان قرار مى گیرد.
(من وقتى این را شنیدم گفتم چرا نوشتن دو مقاله را پیشنهاد نکنیم تا یکى از پنج کشور صاحب علم باشیم؟) این ظاهراً تدبیر خوبى است ولى بهتر آن است که عجالتاً آن را مخفى بداریم زیرا اگر کشورهایى که در ردیف هاى بالاتر از ما قرار دارند مثل ما متوجه شوند که با ثبت مقاله بیشتر در فهرست ISI علمشان ترقى مى کند، شاید به هریک از پژوهندگان و دانشمندانشان تکلیف کنند که هریک دو مقاله بنویسند. در آن صورت این خطر وجود دارد که ما رتبه فعلى را هم از دست بدهیم. من به علم کشورم و به دانشمندان آن جسارت نمى کنم. فقط مى خواهم بدانم که آیا درد علم و آموزش و فرهنگ در کشور ما کمبود مقاله در فهرست ISI است و مؤسسات علمى وظیفه اى جز این ندارند که به هر وسیله اى این کمبود را جبران کنند؟ به طور معمول مقاله هایى که براى بالابردن ارقام و آمار نوشته مى شود سطحى و بى مایه است. ما به جاى این که به دانشمندان مجال بدهیم که تأمل و تحقیق کنند و آثار خوب پدید آورند، آنها را ملزم نکنیم که رفع تکلیف کنند و مقاله بى مایه براى مجله ها بفرستند و احیاناً نوشته هاى خود را با پرداخت پول آگهى چاپ کنند. من تردید ندارم از همان اول که گفتند دانشگاهیان براى ارتقا باید مقاله به زبان خارجى بنویسند، حسن نیت داشتند. معتقدان به ISI هم اغلب اهل حسن نیت اند، اما حسن نیت کافى نیست. هر کارى که مى کنیم باید وجه آن را بدانیم و از آن مقصودى داشته باشیم. ISI شاید یک ملاک کمى غیردقیق براى شناخت وضع علم در کشورها باشد و این غیردقیق بودن در مورد کشورهایى که زبانشان انگلیسى و فرانسه و آلمانى و اسپانیایى و عربى نیست و بویژه با تصنع و تکلف جایى در فهرست ISI مى جویند، کاملاً آشکار است.
کسانى که با حسن نیت تکلیف و الزام کردند که همه دانشگاهیان باید نامشان در فهرست ISI ثبت شود وگرنه لایق عنوان دانشمند نیستند، ظاهراً علم را با شغل و استاد را با کارمند یکى گرفته اند. علم به یک اعتبار شغل است و استادان هم در استخدام دانشگاه ها هستند و بویژه وظیفه تدریس و پژوهش را چنانکه مقرر است باید انجام دهند. ولى علم و پژوهش شغلى در میان دیگر شغل ها نیست و وظایف علمى را بر طبق مقررات نمى توان انجام داد، مگر آنکه غرض نمایش و تظاهر و رفع تکلیف باشد. علم براى این که راه بسط و پیشرفت بپوید باید در زمین خاصى ریشه داشته باشد و دانشمندان به آن ریشه متصل و وابسته باشند. دانشمند از آن حیث که آدمى است و کار مى کند، وظایفى بر عهده دارد که باید انجام دهد. اما دانشمند وظیفه مطالعه و پژوهش را با تعلق خاطر و بدون هیچ تکلف انجام مى دهد و البته باید خاطرش از جهت معاش آسوده باشد. این که گاهى اظهار مى شود که براى پیشرفت علم بودجه پژوهشى را باید افزایش داد، حرف درستى است. اجراى برنامه پژوهش بدون بودجه کافى میسر نمى شود اما دانشمند فروشنده کالاى علم نیست که هر وقت مشترى پیدا شد کالایش را بفروشد بلکه او با طیب خاطر دل به علم سپرده است و اگر در شرایطى قرار گیرد که نتواند به علم بپردازد، ابتدا احساس آزردگى مى کند و اگر موانع راه علم برطرف نشود چه بسا که ارتباطش با آن قطع شود و شاید که به شغل علمى اکتفا کند. از زمان عباس میرزا که محصل به خارج اعزام کردند تا دهه هاى اخیر که باب پژوهش کم و بیش گشوده شد، اشخاص بسیار مستعدى در رشته هاى ریاضى و نجوم و فیزیک و شیمى و مهندسى درس خواندند که اگر در محیط و شرایط مساعد براى رشد علم قرار مى گرفتند، در عداد دانشمندان بزرگ در مى آمدند و پژوهش هاى مهم مى کردند اما وقتى به کشور بازگشتند، در بهترین صورت به شغل علمى مشغول شدند یعنى به مدرسه و دانشگاه رفتند و آنچه را که فراگرفته بودند، به دانشجویان آموختند. اگر دیدیم که دارالفنون تحلیل رفت و به دبیرستان تبدیل شد و دانشگاه ها هم با حفظ نام دانشگاه از حیث صفت به دبیرستان نزدیک شدند از آن رو بود که ما شأن علم را درنیافتیم و به آن دل نسپردیم و آن را وسیله انگاشتیم. هنوز هم از این گمان کاملاً منصرف نشده ایم. اگر گاهى آثار تعلق به علم را در جاهایى مى بینیم و دانشمندانى داریم که جانشان کم و بیش با علم یگانه شده است و پژوهش هاى مهم و مؤثرى بخصوص در طب و بیولوژى و فیزیک کرده اند، در مقابل یک تمایل قوى وجود دارد که علم نه فقط موضوع یک مسابقه بلکه مایه شهرت و تبلیغات تلقى شود.
۴- نکته دیگرى بگویم و سخن را پایان دهم. اگر قرار است ما اینجا پژوهش کنیم و حاصل آن را به خارج بفرستیم چرا از فرار یا مهاجرت مغزها شکوه داریم. دانشمندان مقیم خارج از کشور هم مقاله مى نویسند و خیلى آسان آثارشان را چاپ مى کنند. اگر قرار است به اینجا بیایند و حقوق از مراکز علمى کشورشان بگیرند و مقاله به زبان خارجى براى صدور به خارج بفرستند آیا بهتر نیست که همانجا بمانند و از شرایط و امکان هایى که در اختیارشان قرار دارد، بهره مند شوند. اگر وظیفه دانشمندان نوشتن مقاله و فرستادن آن به خارج است چرا باید از فرار مغزها ناراضى باشیم؟ در این صورت ما دو نوع مهاجرت مغزها داریم. یکى این که دانشمند از کشور مى رود و در جاى دیگر اقامت مى کند و به مطالعه و پژوهش مى پردازد. دیگر این که در کشور خود مى ماند و پژوهش مى کند تا حاصل آن را صادر کند. اگر این گروه اخیر بگوید که به حکم علاقه در کشورش مانده است، قدر تعلق خاطر به وطن را باید دانست اما گروه دیگر هم همواره نشان داده است که رشته هاى تعلق به کشور و فرهنگ خود را کم و بیش حفظ کرده است. این دو گروه تفاوتشان این است که یکى در استخدام مراکز علمى داخل کشور است و یکى دیگر از اینجا حقوق نمى گیرد و به گرنت هم نیازى ندارد و نگران افزایش و کاهش مقدار و میزان بودجه پژوهش نیست. وقتى مهاجرت جان ها یا مهاجرت علم را تصویب و توصیه مى کنیم چرا باید نگران مهاجرت تن ها باشیم؟ مى گویند در بیان مطلب غلو شده است. ارسال مقاله به خارج از کشور مهاجرت جان نیست و مگرنه این است که علم باید انتشار یابد. این اعتراض در صورتى موجه است که فایده پژوهش و مقاله صرف انتشار آن در خارج نباشد بلکه در کشور به کار آمده باشد و جایى در طرح جامع علم کشور پیدا کرده باشد. این مطلب مهم را در فصل دیگر کتابى که درباره سیاست علم ایران مى نویسم؛ ان شاء الله شرح خواهم داد. وقتى پژوهشى واجد این شرایط باشد، براى جهانى شدنش تکلف لازم نیست. علم نور است و نور مخفى نمى ماند و همواره در همه جا جوینده و خریدار دارد.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
مقامهای دولت خودمختار کردستان عراق گفتند که ایران گذرگاههای مرزی خود با شمال عراق را بسته است. این مقامها گفتهاند که ایران این اقدام را در اعتراض به بازداشت یک مقام رسمی ایرانی در شمال عراق توسط نیروهای آمریکایی انجام داده است.
استاندار کردستان ایران با تائید مسدود شدن گذرگاههای مرزی با شمال عراق به خبرگزاری فرانسه گفته است که «ما امیدواریم مقامهای عراقی هر چه سریعتر برای آزادی ایرانی بازداشت شده اقدام کنند».
نماینده دولت اقلیم کردستان عراق در تهران نیز بسته شدن مرز ایران با منطقه کرد عراق را در گفتگو با خبرگزاری ایسنا تائید کرده است.با بسته شدن این گذرگاههای مرزی، ادامه تجارت و بازرگانی مرزی میان دو طرف به حداقل میرسد که این مساله برای کردستان عراق مشکل ایجاد میکند.
مقامهای کرد عراقی گفتهاند که این گذرگاههای مرزی در حلبچه، خانقین، حاج عمران و پنجوین قرار دارند. «دانا احمد مجید»، فرماندار سلیمانیه عراق به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که حداقل چهار گذرگاه مرزی با شمال عراق مسدود شده و تنها یک نقطه مرزی باز است.
فرماندار شهرستان قصر شیرین نیز به خبرگزاری ایرنا گفته است که مرز پرویز خان از روز یکشنبه، اول مهر با تصمیم مقام های کشوری بسته شده است. «شهریار حیدری»، فرماندار این شهرستان که بیشترین مرز زمینی مشترک با عراق را دارد، دلیل بسته شدن این مرز را نبود امنیت جانی برای بازرگانان و شهروندان ایرانی عنوان کرده است.
«جمال عبدالله»، سخنگوی اقلیم کردستان عراق نیز به خبرگزاری فرانسه گفته است که مقامهای ایرانی کلیه نقاط مرزی مشترک با مناطق کردستان عراق را مسدود کردهاند. وی افزوده است که بسته شدن پنج گذرگاه مرزی تاثیر منفی از نظر اقتصادی روی دولت کردستان عراق میگذارد و به شهروندان منطقه نیز لطمه میزند.
ارتش آمریکا در عراق روز پنجشنبه،29 شهریور اعلام کرد که یکی از اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران ایران را در شهر سلیمانیه در کردستان عراق بازداشت کرده است اما ایران هویت فرد بازداشت شده را «محمودی فرهادی» معرفی و حرفه او را «مسئول تبادلات تجاری مرزی در استانداری کرمانشاه» عنوان کرد.
دولت منطقهای کردستان عراق و جلال طالبانی رئیس جمهور عراق به بازداشت این ایرانی شدیدا اعتراض کرده و خواهان آزادی وی شدند. طالبانی در نامه شدیداللحن خود به ژنرال پترائوس و رایان کروکر، فرمانده نظامی و سفیر آمریکا در عراق گفت آمریکا با این اقدام خود، کردها را تحقیر و صلاحیت و حدود اختیارات قانونی آنها را انکار کرده است.دولت کردستان عراق نیز با صدور بیانیهای تاکید کرد که فرد بازداشت شده بازرگان بوده، به دعوت دولت کردستان عراق همراه با هیاتی تجاری به این کشور سفر کرده بوده و بازداشت او خارج از عرف دپیلماتیک است.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
رییس جمهوری فرانسه اعلام کرد که معاملات تجاری با ایران متوقف خواهد شد و پاریس از سرمایه گذاری نفتی در این کشور خودداری میکند.
نیکلا سرکوزی که برای نخستین بار در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک شرکت میکند، به روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز گفته است: «از توتال و گاز دو فرانس خواسته است تا از شرکت در پروژههای جدید در ایران خودداری کنند و به بانکهای فرانسوی هم گفته است تا معاملات تجاری با ایران را متوقف کنند.»
وی همچنین گفت که برنامه اتمی ایران، مهمترین موضوع بین المللی است و افزود: «ایران نباید به سلاح اتمی دست یابد.»
سرکوزی از اشاره به سخنان برنار کوشنر، وزیر امور خارجه فرانسه، در مورد آماده شدن برای جنگ با ایران اجتناب کرد، اما گفت: فشارهای بیشتر برای وادار کردن ایران برای کنار گذاشتن برنامه اتمی اش مورد نیاز است.
برنار کوشنر، وزیر امور خارجه فرانسه پیشتر در سخنانی که جنجال آفرین شد، گفته بود: «در بحران اتمی ایران، جهان باید آماده بدترین تقابل، یعنی تقابل نظامی باشد.»
کوشنر چند روز بعد سخنان خود را اصلاح کرد و حتی اعلام کرد که در صورت دعوت ایران حاضر است به تهران سفر کند. این درخواست وی با استقبال ایران روبرو شد و سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی گفت که هیچ مانعی برای سفر کوشنر به تهران وجود ندارد.
اما نیکلا سرکوزی می گوید که «شرایط برای سفر وزیر امور خارجه فرانسه به ایران در حال حاضر مناسب نیست.»
رییس جمهوری فرانسه در بخش دیگری از مصاحبه خود به نیویورک تایمز گفته است: «این درست نیست که راه حلی میان تسلیم و جنگ وجود ندارد.»
وی افزود: «بین تسلیم و جنگ، محدوده ای از راه حل ها وجود دارند، مانند تشدید تحریم ها که سرانجام موثر خواهند بود.»
نیکلا سرکوزی همچنین گفت: «من از کلمه جنگ استفاده نمی کنم» و افزود: «بیان این موضوع که همه گزینه ها بر روی میز هستند، به من تعلق ندارد.»
رییس جمهوری فرانسه خواستار تصویب قطعنامه سوم در سازمان ملل متحد برای تحریم های شدیدتر اقتصادی علیه تهران شد و اضافه کرد: «اگر شورای امنیت سازمان ملل متحد قادر به توافق بر سر چنین قطعنامه ای نشود، او از تحریم های بیشتر توسط اتحادیه اروپا حمایت خواهد کرد.»
این اظهارات در حالی صورت می گیرد که خاویر سولانا، رییس دیپلماسی اتحادیه اروپا، درخواست های پاریس برای در نظر گرفتن تحریمهای بیشتر علیه ایران را را کرده و گفته است که تاکنون در این خصوص تبادل نظر و مشورتی انجام نگرفته است.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
سردبیر روزنامه توقیف شده «هممیهن» خبرهای مطرح شده مبنی براینکه قراراست تیم روزنامه هممیهن، دورجدید روزنامه «کارگزاران» را منتشر کند، رد کرد.
مدیر مسوول روزنامه کارگزاران پیش از این اعلام کرده بود که به دلیل مشکل مالی، روزنامه کارگزاران حداقل به مدت یک ماه منتشر نمیشود. درپی این اعلام، برخی سایتهای اینترنتی خبر دادند که دور جدید روزنامه کارگزاران با تیم روزنامه توقیف شده هم میهن، منتشر خواهد شد.
«محمد قوچانی» در گفت و گو با ایرنا ضمن تکذیب این خبر تصریح کرد که هم میهنیها یا همان «هممیهن» را منتشر میکنند یا هیچ روزنامه دیگری را منتشر نخواهند کرد.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
مراسم رژه نیروهای مسلح به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس با سخنرانی رئیسجمهور و حضور سردار محمد نجار وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و مقامات لشکری و کشوری و جمعی از نمایندگان مجلس و میهمانان خارجی در حرم مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامیایران برگزار شد.
محمود احمدینژاد طی سخنانی در این مراسم اظهار کرد: ملت ایران هیچ گاه در طول تاریخ چشم طمع به منافع سرزمین و شخصیت سایر ملتها نداشته است. تاریخ نیز نشان داده است که متجاوزان به خاک ملت ایران در برابر این اقدام خود جز پشیمانی سر افکندگی و شکست حاصلی را نداشتهاند.
رئیسجمهور با بیان اینکه علاقمندیم که منطقه ما و جهان پر از صلح و امنیت، برادری و دوستی باشد ادامه داد: معتقدیم که ملتهای منطقه خودشان قادرند که امنیتشان را برپا کنند. ملتهای منطقه برای مدیریت خود نیازمند حضور بیگانگان نیستند. حضور بیگانگان در منطقه ریشه ناامنیها، اختلافها و تهدیدهاست و خروج آنها از منطقه به نفع منطقه و خودشان است; چرا که این خروج باعث ایجاد صلح و امنیت پایدار میشود.
به گزارش ایسنا، احمدینژاد تاکید کرد: اشغالگران بدانند که با متهم کردن دیگران مشکلی از آنها دوا نمیشود. حل مشکل آنها فقط و فقط در تغییر نگاهشان، شجاعت در اقرار شکستشانو تصمیم درست جهت خروج از منطقه و احترام به حقوق ملتها به خصوص ملت سرافراز و مظلوم عراق است. احمدینژاد در ابتدای سخنان خود نیز با تبریک فرا رسیدن هفته دفاع مقدس به تمام ملت ایران، رزمندگان دلاور و شجاع و نیروهای مسلح یادآور شد: هفته دفاع مقدس برای ملت ما و همه ملتهای عدالتخواه و آزادی جوی جهان حاوی تجربیات ارزشمند و گران سنگی است. 27 سال قبل در چنین روزی نیروهای اهریمنی با حمایت از یک دیکتاتور خودخواه و زیاده طلب و وادار کردن او با هدف مهار امواج فرهنگی انقلاب اسلامیبه ایران حمله کردند و با لشگرهای مجهز به ملت ایران هجوم آوردند و بیش از یک هزار کیلومتر از مرزهای زمینی هوایی و دریایی سرزمین مقدس ایران را مورد هجوم قرار دادند به امید اینکه ملت ایران را در ابتدای راه پر افتخاری که آغاز کردهاست متوقف کنند. آنها تصور میکردند که اگر تمام توان سیاسی اقتصادی و نظامیخود را بسیج کنند، خواهند توانست ملت ایران را از انقلاب خود و از حرکت عدالتطلبانه و دیکتاتور ستیزانهای که آغاز کردهاند، پشیمان کنند. رئیسجمهور خاطرنشان کرد: دوران دفاع مقدس دوران بسیار سنگینی برای ملت ایران بود; در این دوران خسارتهای اقتصادی به ایران وارد شد و ما شاهد از دست دادن جمعی از بهترینهای ملت ایران بودیم. این به عنوان یک غم همواره در دل ملت ایران باقی مانده است، اما در نقطه مقابل هفته دفاع مقدس یادآور پر افتخارترین و زیباترین روزها برای ملت ایران است; دورانی که ملت ایران توانست با رهبری آسمانی و الهی امام (ره) سختترین شرایط را به بهترین فرصت برای پیشرفت، ساختن و اعتلای خود تبدیل کند و از صحنهای که دشمنان برای سقوط و حذف او از صحنه تصمیمگیری و تاثیرگذاری در عرصه جهانی در نظر گرفته بود، به نحوی افتخارآمیز و با اقتدار بیرون آید. ملت ایران تمام تهدیدها را به بهترین فرصتها تبدیل کرد. کسانی که 27 سال قبل همراه با حضور نظامی، محاصره سیاسی اقتصادی به ایران فشار میآوردند امروز ببینند که آنها کجا هستند و ملت ایران کجاست. وی ادامه داد: امروز ملت ایران هویت فرهنگی و قدرت تمدنسازی خود را از دوران دفاع مقدس بازیافته و خودباوری از دست رفته خود را مجددا به دست آورده است و در تمام صحنهها با سرعت به سمت قلههای اقتدار حرکت میکند. امروز بدخواهان ملت ایران ببینند که دانشمندان ایرانزمین قلههایی از علم و فناوری را فتح میکنند و این پیشرفتها را در خدمت صلح و پیشرفت ملت ایران قرار میدهند. ما در زمینه فرهنگی و نظامیبه این پیشرفتها دست پیدا کردهایم. کسانی که فکر میکردند با هجوم نظامیخواهند توانست ملت ایران را به زانو درآورند و قوای مسلح ایران را متلاشی کنند، ببینند که امروز این قوای مسلح، منسجم، کارآزموده، مومن، خودباور، مقتدر و مجهز به تجهیزات پیشرفته دفاعی در وسط میدان ایستاده است و از آرمانها و استقلال انقلاب اسلامیقدرتمندانه دفاع میکند.
احمدینژاد گفت: کسانی که در اوج جنگ تحمیلی و در نهایت مظلومیت ملت ایران حتی این ملت را از دستیابی به سیم خاردار محروم کردند، بیایند و ببینند که تمام تجهیزاتی که امروز به نمایش درمیآید ساخته دست توانمند و اندیشه بلند متخصصان، فناوران و صنعتگران خوب، مومن و شجاع وزارت دفاع و نیروهای مسلح است.
وی تاکید کرد: کسانی که امروز تصور میکنند با ابزارهای پوسیده و شکست خورده سیاسی، جنگ روانی و به قول خود تحریم اقتصادی، میتوانند جلوی حرکت رو به رشد این ملت را بگیرند، اشتباه میکنند یک اشتباه مکرر. آنها نگاه کنند که امروز پیشرفتهترین فناوریها در خدمت ملت ایران است. رئیسجمهور گفت: امروز ملت ایران یک ملت قدرتمند و تاثیرگذار فکری در مناسبات منطقه و بینالمللی است. یک ملت شجاع مومن و آرمانی. ملتی متحد و پیرو ولایت. این ملت با اقتدار در وسط صحنه ایستاده است و از تمام هویت حقوق و آرمانهای خود دفاع میکند. قوای نیروهای مسلح ایران نیز امروز مومن مقتدر و سرافراز هستند.
رئیسجمهور خطاب به دشمنان ایران گفت: از اشتباهات گذشته خود درس بگیرید و اشتباهاتتان را بار دیگر تکرار نکنید. بعد از سخنان رئیسجمهور مراسم رژه نیروهای مسلح در برابر رئیسجمهور برگزار شد.
با فرمان، فرمانده میدان رژه یگانهای موسیقی ارتش و سپاه پس از رژه از مقابل جایگاه در محل خود مستقر شدند تا با نواختن مارش نظامیرژه نیروهای مسلح جمهوری اسلامیایران آغاز شود. در رژه نیروهای مسلح ابتدا یگان نمونه جانبازان ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامیرژه خود را آغاز کردند و سپس یگان ویژه ارتش در حالی که پرچمهایی با نامهای عملیاتهای هشت سال مقدس را در دست داشتند، در مقابل جایگاه رژه رفتند.
در این رژه یگانهای نمونه نیروهای زمینی، هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامیو سپاه پاسداران انقلاب اسلامیبا نظمی خاص از مقابل جایگاه عبور کردند و رئیسجمهوری از رژه این نیروها سان دید.
در حال رژه نیروهای مسلح واحدهای پروازی نیروهای ارتش با پرواز جنگنده آذرخش، صاعقه هواپیمای ایران 140، هواپیماهای آموزشی و بالگردهای که ارتش جمهوری اسلامیایران با همکاری وزارت دفاع و پشتبیانی نیروهای مسلح ساخته است، رژه هوایی خود را انجام دادند. در زمانی که این هواپیماها در آسمان به پرواز آمده بودند، فرمانده میدان تاکید کرد که این هواپیماها تماما ساخت ایران بدون دخالت بیگانگان بوده است و امروز هر سلاحی که در دستان نیروهای این میدان وجود دارد، ساخت داخل کشور است. در ادامه دانشجویان دانشگاه افسری ارتش، یگانهای نیروی زمینی لشگر 10 سیدالشهدا سپاه، یگانهای نمونه لشکر 27 محمد رسولالله (ص) و ...، دانشجویان افسری نیروی پاسداران انقلاب اسلامی، یگانهای افسری دانشگاه امام حسین(ع) یگانهای دانشجویان نمونه دانشگاه شهید ستاری نیروی هوایی ارتش و یگانهای نیروی دریایی هوایی ارتش و سپاه پاسداران از مقابل جایگاه رژه رفتند.
نیروهای مقاومت بسیج با خواندن سرود و با لباسهای فرم نظامی، عشایر، بلوچ، عرب و ترکمن نیز از مقابل جایگاه رژه رفتند. پس از آن رژه یگانهای موتوری، عملیات ویژه، مرزداران، دژبان، پلیس 110، پلیس بزرگ راه نیروی انتظامیدر مقابل جایگاه انجام شد. در ادامه یگانهای موتوری، خودورهای نظامی، خودروهای فرماندهی، حامل موشک، خودورهای موشکانداز طوفان خمپارهانداز، یگانهای نمونه زرهی، تانک ذوالفقار، تانک رخش، تانک شبریز، یگانهای محمول توپ، موشک انداز، واحدهای مهندسی و ش م ر، موشک قدر، زوبین قاصد، کایت، موشک زلزال یک، نازعات 6، خودروهای ضدهوایی، یگانهای محمول تسحیلات نیروی دریایی، خودروسازی سیار مخابرات، ناوشکن جماران، توپ 76 میلی متری، اژدر کوسه، یاسین، موشک سفیر ارتش جمهوری اسلامیایران از مقابل جایگاه رژه خود را انجام دادند. همچنین یگانهای محمول، یگان نمونه زرهی نیروی زمینی، تانک رخش، تانک شبدیز، تانک ذوالجناح، خودوری پشتیبانی زرهی، نفربر زرهی، راکت انداز زلزال1، راکتانداز 22 میلی متری، توپ 155 میلی متری، یگانهای نیروی زمینی، موشک انداز طوفان، توپ ضد هوایی، خودورهای تندر، راکتانداز 107، یگانهای جنگ نوین، موشک آذرخش 6، 7، یگانهای ش م ر، جیپ آمبلانس سفیر بیمارستان سیار، یگان نمونه مخابرات، سایت متحرک، تانک پل گذار، سامانه موشکی، خاتم نیروی دریایی، موشک قدر یک، موشک شهاب یک، موشک شهاب 3، سکوی پرتاب موشک شهاب 2، سکوی پرتاب موشک شهاب 1، موشک فاتح 110، سکوی پرتاب راکت انداز زلزال 3، سکوی پرتاب راکتN01 ، خودروی کنترل زمنیی هواپیماهای بدون سرنشین، صاعقه، مهاجر، ابابیل، هدهد، رادار کشف اهداف هوایی، توپ پرافند و یگان موشک دوشی که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامیساخته شده است در مقابل جایگاه رژه رفتند.
فرماندهکل سپاه: جواب تکنولوژی را با تاکتیک میدهیم
همچنین، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری بعد از مراسم رژه نیروهای مسلح در جمع خبرنگاران گفت: آنان به عراق و افغانستان حمله کردهاند ولی در حال حاضر در آنجا گرفتار شدهاند.
همچنین، وی به قدرت دفاعی، اقتدار، یکپارچگی نیروهای مسلح و ملت ایران اشاره و خاطرنشان کرد: قطعا آنها از این تهدیدات راه به جایی نمیبرند. آنها در دوران دفاع مقدس به ایران حمله کردند، به آنها توصیه میکنیم که از آن مسئله درس بگیرند و خطاهای گذشتهی خود را تکرار نکنند. به آنها توصیه میکنیم که اشتباهاتشان را تکرار نکنند. فرمانده کل سپاه، در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه پیام شما برای همسایگان عربی ایران چیست؟ گفت: پیام ما به آنها پیام دوستی است. ما با آنها دوست هستیم. ما باید با هم متحد شویم و از منطقه دفاع کنیم.
فرمانده کل سپاه در پاسخ به این سئوالی مبنی بر خودکفایی جمهوری اسلامیایران از نظر نظامیگفت: خودکفایی از نظر ما دارای تعریفی است و ما هیچگاه ادعا نمیکنیم که از نظر تسلیحات نظامیبه پای برخی از کشورهای قدرتمند رسیدهایم، اما در بخش دفاعی و خنثی کردن امکانات دشمن به خودکفایی رسیدهایم و امکانات مقابله با تهاجم دشمن را داریم.
جعفری با بیان اینکه دشمنان از نظر بعضی توانمندیها و امکانات مادی از ما بالاتر هستند در عین حال گفت: ولی ما به حدی رسیدهایم که بتوانیم شیوههای آنها را خنثی کنیم. ما نمونهحزبالله لبنان را در پیشرو داریم; برادران حزباللهمان توانستند سلاحهای ارتش رژیم صهیونیستی را خنثی کنند و در برابر رژیم صهیونیستی بایستند و ما این توانمندی را داریم. وی گفت: ما جواب تکنولوژی را با تکنولوژی نمیدهیم با تاکتیکها و شناسایی نقاط ضعف دشمن و با توجه به توانمندیهای خود میدهیم.
وزیر دفاع: در حال صنعتی شدن بخش هوایی هستیم
در همین حال، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح گفت: با توجه به پیشرفتهایی که امسال وزارت دفاع و نیروهای مسلح در بخش ساخت تسلیحات هوایی و زرهی داشته است، میتوانیم امسال را سال صنعت دفاعی بنامیم. سردار نجار در حاشیهرژه نیروهای مسلح به مناسبت هفته دفاع مقدس در جمع خبرنگاران با بیان اینکه امسال تمام تجهیزات نظامیما ساخت داخلی بوده است افزود: 28 سال پیش ما باید تمام تجهیزات خود را از خارج تهیه میکردیم و امروز تمام تجهیزات ما داخلی و توسط متخصصین ما در کشور ساخته میشود.
وزیر دفاع در پاسخ به این سئوال که آیا حمله رژیم صهیونیستی به سوریه پیامیبه ایران است گفت: رژیم صهیونیستی پس از شکست در جنگ 33 روزه یک خفت در داخل خود پیدا کرده است، حتی مردم این رژیم نیز میخواهند از کشور فلسطین و سرزمینهای اشغالی مهاجرت کنند. اینگونه اقدامات رژیم صهیونیستی برای سرپوش گذاشتن بر شکستهای گذشته و ضعفهای این رژیم است.
وی با تاکید بر اینکه هواپیمای صاعقه که کار مشترک وزارت دفاع ونیروهای هوایی ارتش است، به تولید انبوه خواهد رسید گفت: امروز ما سه فروند صاعقه، هواپیمای آذرخش، سه فروند هواپیمای فجر، هواپیمای ایران 140 و هواپیماهای کمک آموزشی را خودمان درداخل میسازیم و در حال صنعتی شدن در بخش هوایی هستیم.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]
آنچه را میخوانید بخشهایی از گفتوگوی دکتر محسن کمالیان با دکتر سید علیاصغر غروی از دوستان و نزدیکان امام موسی صدر است که در تابستان 1382 در منزل ایشان در اصفهان انجام گرفته است.
گفت و گو اگرچه با هدف ثبت خاطرات مرتبط با امام صدر آغاز شده، اما تحلیل عمیق، اطلاعات وسیع و دردمندی مصاحبهشونده چنان مصاحبهگر را به وجد میآورد، که به حکم «الکلام یجر الکلام»، به کند و کاو در پشت صحنه عملیات ربودن امام صدر و از جمله فرضیات فوقالذکر نیز کشانده میشود.این مصاحبه به مناسبت سی امین سال ربوده شدن امام موسی صدر تقدیم می گردد.
عزیمت به لبنان
اگر امکان دارد، ابتدا قدری در باره خودتان صحبت بفرمایید; چه سالی و چگونه شد که به لبنان عزیمت کردید؟
من دقیقا در آبان سال 1353 بود که همراه همسرم به لبنان رفتم. همانطور که میدانید، آن سالها امکان مبارزه قانونی در ایران بسیار تنگ شده بود و دیگر عملا مجالی در داخل فراهم نبود; عدهای از اعضاء نهضت آزادی تحت عنوان «مجاهدین خلق» جدا شده و به مبارزات مسلحانه روی آورده بودند. خوب، ما به آن روش اعتقادی نداشتیم. از طرفی بعد از فارغالتحصیلی و پایان دوران سربازی، همچنین به دنبال دستگیری مرحوم دکتر شریعتی و بسته شدن حسینیه ارشاد، دیگر تقریبا هیچ کانونی برای مبارزه باقی نمانده بود. آقای طالقانی و آقای منتظری در زندان بودند و آقای خمینی در تبعید. جوانانی که میخواستند به مبارزه ادامه بدهند، به هر حال باید به کانونی ملحق میشدند. با مشورتهایی که با مرحوم مهندس بازرگان داشتم، و نیز با توجه به رشته مورد علاقهام، هجرت به لبنان را انتخاب کردم. برای کسانی که میخواستند خارج از کشور ادامه تحصیل دهند، با توجه به زمینه کاری و رشته تحصیلی آنها، برخی جاها پیشنهاد میشد. بعضی به آمریکا میرفتند، برخی به آلمان یا انگلیس میرفتند، و البته بیشتر پاریس را انتخاب میکردند.
به هر حال همه موظف بودند که تحصیل را ادامه دهند. هیچ کس حق نداشت صرفا کار سیاسی کند. من هم لبنان را انتخاب کردم. خوب به خاطر دارم که با نوشتن کلمه «لبنان» بر روی برگه گذرنامه، با مشکل مواجه شدم; یعنی برای مدتی نزدیک هفت ماه گذرنامه من و خانم را معطل کردند; اما نهایتا با کمک یک پارتی گذرنامهرا گرفتیم و مستقیما به بیروت رفتیم. چون قبلا از دانشگاه آمریکایی بیروت پذیرش گرفته بودم، یک سره به آنجا رفتم و خودم را معرفی کردم. اوایل سال 1975، یعنی حدودا چهار ماه پس از ورود به لبنان بود که موفق شدم دکتر چمران را پیدا کنم ...
چطور با این همه تاخیر؟
تاخیر در یافتن دکتر چمران به سبب شرایط سخت تعقیب و گریزی بود که آن ایام بر لبنان حاکم بود. طول میکشید تا بتوان جلب اطمینان و کسب خبر کرد. هم ارتباط تلفنی و هم نامهنگاری با ایران، مشکلات خاص خود را داشت.
چون نامههایی که به ایران میرفت، اگر به مهر بیروت یا لبنان ممهور بود، حتما باز و خوانده میشد. دکتر چمران نمیتوانست بلافاصله به تهران نامه بنویسد و در مورد من تحقیق و پرس و جو کند. ما خود باید خودمان را معرفی میکردیم. از این نوع مشکلات فراوان بودند. هرکس از ایران میآمد، ناچار بود با پیغامی بیاید تا بتواند جلب اعتماد کند. پیغامی که من به همراه داشتم، مبلغ هفتاد هزار تومان وجه نقد بود که مهندس مهدی چمران برای دکتر فرستاده بود. منتها مشکل آنجا بود که مهندس متاسفانه نتوانسته بود به دکتر اطلاع دهد که چنین پولی را برای او فرستاده است. برای اینکه اطلاعرسانی باید حتما از طریق مسافر میبود و نه از راه تلفن زدن و نامه نگاری; به هر حال خیلی شرایط سختی بود. اما بالاخره با پیدا کردن واسطهها و از راههایی که آنجا معمول بود، توانستم مرحوم چمران را ملاقات کنم.
بنابراین آغاز ارتباط شما با امام صدر و دکتر چمران تقریبا با شروع جنگ داخلی لبنان همراه بوده است؟
تقریبا! برای اینکه طولی نکشید که جنگ داخلی لبنان شروع شد. تا آنجایی که به یاد دارم، در سوم فروردین 1354 که معادل مارس 1975 بود، ترور ملک فیصل را داشتیم. من تصور میکنم که ترور ملک فیصل، شاید نقطه شروعی بود برای آغاز جنگ داخلی لبنان; برای اینکه او، خصوصا بعد از جنگ 1973 که عربها ظاهرا پیروز شده بودند، در خاورمیانه و لبنان نقش مهمی داشت. همانطور که اطلاع دارید، پس از جنگ 1973 بود که مذاکرات کیلومتر 101 قاهره با هدایت کیسینجر وزیر خارجه یهودی آمریکا آغاز گردید. ظاهرا نمیخواستند که ملک فیصل، در جریان این مذاکرات، که نهایتا به پیشنویس قرارداد صلح کمپ دیوید منتهی گردید، حضور داشته باشد. به دلیل آنکه پس از عبدالناصر، ملک فیصل تنها رهبر عرب بود که میتوانست قضایا را جمع و جور کند. به هر حال حدود یکی دو هفته پس از ترور فیصل بود که حادثه عینالرمانه در بیروت پیش آمد. اتوبوسی که حامل دهها جوان فلسطینیبود، در منطقه عینالرمانه مورد هجوم مسیحیهای افراطی و فالانژهای لبنان قرار گرفت و تعداد زیادی کشته شدند.
این آغاز رسمی جنگ داخلی لبنان بود. طبیعتا با آغاز جنگ، همه ارتباطات، از جمله ارتباط ما با امام موسی صدر و دکتر چمران دشوار گردید. یادم هست که آقای صدر آن ایام عملیات ساختمانی بیمارستان «الزهراء» را آغاز کرده بودند. این بیمارستان در یک منطقه خالی از سکنه به نام «الجناح» یا «جناح بیروت»، در نزدیکی سفارت ایران قرار داشت. ساختمان آن بیمارستان پاتوق جلسات ما با دکتر چمران بود. برای اینکه چمران تمایلی نداشت که به بیروت و خصوصا به محلهای که من در آن سکونت داشتم، وارد شود.
چرا؟
به علت اینکه منزل من در منطقه اعیان نشین بیروت به نام روشه قرار داشت. روشه منطقهای بود که تمامی سفرا، دیپلماتها و از جمله کارمندان سفارت ایران در آن زندگی میکردند. طبیعتا چمران که چهره شناخته شدهای بود، ملاحظاتی داشت; به همین جهت اغلب دیدارهای ما در بیمارستان الزهراء بود. البته در برخی شرایط سخت و بحرانی که خود آقای صدر هم میآمدند، در مقر مجلس اعلای اسلامی شیعه و یا در مدرسه عاملیه جمع میشدیم.
جریان روشنفکری دینی
اگر موافق باشید، ابتدا اندکی به مبانی اعتقادی و خصوصا نگاه امام صدر به مباحث روشنفکری دینی بپردازیم. با توجه به اینکه رشته تحصیلی و حوزه پژوهشی و کاری شما فلسفه است، قطعا طی سالهای اقامت در لبنان، بحثهای زیادی را در این خصوص با آن بزرگوار داشتهاید؟
اتفاقا موضوعی که من نیز بیشتر مایل هستم به آن بپردازم، همین نگاه اعتقادی آقای صدر به مسائل است; برای اینکه این همان چیزی است که به باور من، ایشان را از هم لباسیها و هممسلکهایشان متمایز ساخته بود. بقیه موضوعات را قطعا دیگران گفتهاند و من از آنها میگذرم .
ببینید! برداشتهای مختلفی از دین وجود دارد. خیلیها مهمترین نقش دین را آن میدانند که مبنای مغفرت، شفاعت، غفران و این نوع مسائل است; آنها میگویند که بشر خطاکار و گناهکار است و خداوند پیامبران را به این سبب فرستاده است تا راه بخشیدن گناهان را به انسان نشان دهند. به هر حال این یک نوع نگرش به دین است که تا امروز نیز نگرش غالب بوده است. نگرش دیگر این است که دین نقش رساندن انسان به تعالی، سعادت و کمال را بر عهده دارد. این نگرش در واقع همان مبنای تفکر روشنفکری دینی است; روشنفکران دینی اعتقاد دارند که یک انسان دیندار باید از این منظر به دین نگاه کند. بحثهایی که من شخصا با آقای صدر داشتم، بیشتر از این نوع بود. مسائل سیاسی در حاشیه این مباحث قرار داشت.
گفتوگوی ادیان
در میان مباحثی که امروز در حوزه تفکر روشنفکری دینی ایران مطرح است، کدام موضوعات از دغدغههای فکری امام صدر به شمار میآمدند؟
یکی از مسائلی که پیرامون آن زیاد با آقای صدر بحث کردم، گفتوگوی میان ادیان و رابطه اسلام و مسیحیت بود. از ایشان سئوال میکردم که شما چرا به کلیسا میروید و برای مسیحیان سخنرانی میکنید؟ میگفتم که شما وقتی چنان مورد اتهام قرار گرفتهاید، که حتی گفته میشود با مسیحیها و کتائب هستید و شیعیان را رها کردهاید، چرا این رویه را ادامه میدهید؟ خوب یادم هست که ایشان دقیقا این آیه را تلاوت میکردند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الاالله و لا نشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله». ایشان میگفتند:
«ما شیعیان نه تنها به اهل سنت، که به مسیحیان نیز باید نزدیک شویم، تا بتوانیم اسلام را به عنوان دینی جهانی، انسانی، بشردوست، و نه جنگ طلب، به دنیا معرفی کنیم».
ایشان میگفتند که آنچه تاکنون توسط مستشرقین در باره اسلام نوشته شده است، اگرچه تحقیقهای بسیار خوبی را هم شامل میشود، اما عمدتا القاءکننده این معناست که اسلام دو مرحله دارد: مرحله ضعف اسلام و حضور پیامبر (ص) در مکه، که تبلیغات به شکل زیرزمینی انجام میگرفت; و مرحله قدرت اسلام و حضور پیامبر (ص) در مدینه، که وقتی قدرت را بدست گرفتند، با زور شمشیر دین را پیش بردند. آقای صدر میگفتند:
«این ما هستیم ما باید به مردم و دنیا نشان دهیم، این سخن باطل است و اسلام اساسا دین خشونت نیست».
ایشان میگفتند که اگر کلیسا از من دعوت کند و من نروم، چنین تعبیر خواهد شد که من با مسیحیت مخالف هستم; این درحالی است که خداوند متعال در قرآن تصریح کرده است که «لانفرق بین احد من رسله». آقای صدر میگفتند:
«آنچه در زمان صدر اسلام در حضور نجاشی برای مسلمانها اتفاق افتاد، برای ما تجربه گرانبهایی است. همینکه مسلمانان بخشهایی از سوره مریم را تلاوت کردند، نجاشی چنان تحت تاثیر دین اسلام قرار گرفت، که آنان را پناه داد و اسباب نجات آنها فراهم آمد. چرا ما امروز از آن تجربه ارزنده استفاده نکنیم و آن شیوه تبلیغی را در پیش نگیریم؟ در حالیکه زیباترین حقایق پیرامون حضرت مریم و رسالت حضرت عیسی (ع) را اساسا قرآن مطرح کرده است و آنقدری که قرآن در وصف این بزرگواران مطلب دارد، خود آیین مسیحیت ندارد». ایشان میگفتند که چرا ما نباید لااقل این بخش از قرآن را به مسیحیان معرفی کنیم؟
احیاء اسلام
دیگر پیرامون کدام مباحث حوزه تفکر روشنفکری دینی با امام صدر به گفت و گو مینشستید؟
الان خدمتتان عرض میکنم. البته سعی من بر آن است تا در این گفت و گو، مبانی اعتقادی آقای صدر را بیشتر در شکل کلان آن برای شما به تصویر بکشانم. من فکر میکنم که یکی از کارهایی که حتما، تا هر زمان که شده، باید انجام شود، کشف انگیزههای واقعی ربوده شدن آقای صدر است. به نظر من ربودن آقای صدر حاصل دو نگرانی عمده بود: نگرانی از گسترش مبارزات ایدئولوژیک آقای صدر در لبنان و نگرانی از پیوند مبارزه ایشان با انقلاب اسلامی ایران ...
آقای صدر در پی احیاء اسلام به عنوان تفکری بود که بتواند، آزادی، عدالت و حکومت را برای جوامع بشری به ارمغان بیاورد. تا آنجایی که من خود شاهد بودم، به جز گروه اخوانالمسلمین، که البته آنها تفکرات خیلی بنیادگرایانهای داشتند و به هیچ وجه نمیتوانستند با تفکر روشنفکری دینی ما هماهنگ باشند، هیچ گروه مبارزی در کشورهای اسلامی نبود که بخواهد تحت عنوان دین، مردم را جمع و مبارزه کند. طبیعتا در یک چنین وضعیتی، حضور آقای صدر در لبنان اهمیت مییابد; آنهم لبنانی که کانون تبادلات فکری و فرهنگی جهان اسلام و اصلا همه دنیا بود. وضعیت لبنان طوری بود که شاید مسائل آمریکا و اروپا در آنجا خیلی زودتر فاش میشد تا در خود آمریکا و اروپا ! قطعا اگر کسی بخواهد در چنین کشوری چنان ایدههایی را مطرح کند، حساسیت زیادی برخواهد انگیخت و مخالفان فراوانی خواهد یافت ...
ببخشید; چه کسانی مخالفت میکردند؟
رهبران عرب تماما مخالف بودند. برای اینکه وقتی ما به سازمانهای فلسطینی نگاه میکنیم، میبینیم که هر گروه نوکر یک رهبر عرب یا یک کشور خارجی است; به عبارت دیگر فضای سیاسی جهان عرب اجازه نمیدهد که فلسطینیها مستقل باشند. مثلا نیروهای مارکسیست فلسطینی، مثل نایف حواتمه، احمد جبرئیل و جرج حبش، نه تنها از مسکو دستور میگیرند، بلکه حتی به مبانی اصولی تفکر مارکسیسم نیز بیتوجه هستند; اینها تنها نگاه میکنند که مسکو چه میگوید; ضمنا با آن دسته از کشورهای عربی نیز که تمایل چپ دارند، مثل لیبی، الجزایر و تا حدودی مصر زمان عبدالناصر، مرتبط هستند. خوب طبیعتا هم مسکو، هم رهبران عرب و هم این افراد، با ظهور یک ایدئولوژیکه بتواند جوانها را جذب کند، مخالف هستند; بنابراین با آقای صدر و با دکتر چمران مخالف میشوند. چرا؟ برای اینکه بخش اعظم مردم لبنان که شیعه هستند، دور آقای صدر جمع میشوند و یک مبارزه ایدئولوژیک را شروع میکنند. این است که اهمیت دارد. زیرا مبارزه غیر ایدئولوژیک راه به جایی نمیبرد...
دلیل ضعف فلسطینیها آن بود که مبارزه ایدئولوژیک نمیکردند. یکی از خصوصیات مبارزه ایدئولوژیک آن است که ابتدا یک هماهنگی فکری و اعتقادی بین مبارزان ایجاد میکند; به گونهای که همه کارها بر اساس آن اعتقاد صورت میگیرد. میخواهم بگویم که وقتی قرار است گروهی بر اساس مبانی اعتقادی خود عمل کند، جوانان را جذب نماید و در عین حال خود را مستقل نگاه دارد، نه تنها رهبران عرب، بلکه حتی نظامهای بزرگ و مسلط دنیا هم مثل اروپا و آمریکا، مخالف میشوند.
همانطور که میدانید، آقای صدر در اوایل جنگ داخلی لبنان با انگیزه پایان دادن به آن در مسجد مدرسه عاملیه بیروت تحصن کردند. خوب به خاطر دارم که ایشان در جریان آن تحصن تاکید داشتند که یکی از اهداف این جنگ، خود ما شیعیان هستیم; ایشان میگفتند که: «دو هدف بطور همزمان در لبنان دنبال میشود: مهار چند جانبه فلسطینیها و جلوگیری از احیاء مجدد تشیع به عنوان مکتبی مبارز و ظلمستیز»; ایشان میگفتند که اگر روزی قوانین لبنان تغییر کند و رییسجمهور با رای آزاد مردم انتخاب شود، شیعیان با اکثریتی که دارند، حرف اول را خواهند زد. ایشان میگفتند:
«دشمن نمیخواهد در لبنان پایگاهی ایجاد شود، که با اتصال به پایگاههای مشابه در مصر، الجزایر، عراق و ...، اسباب نزدیکی هرچه بیشتر جهان تشیع و دنیای اهل سنت، و توافق آنها بر تفکری دینی را فراهم آورد، که میتواند یک نظام حکومتی درست کند. دقیقا به خاطر دارم که آقای صدر تعبیر «حکومت» را داشت ...
جامعه صالح
ببخشید ! آیا امام صدر به تشکیل حکومت اسلامی اعتقاد داشتند؟
بله; آقای صدر به نحوی معتقد بودند; ایشان اعتقاد داشتند که میتوان نه یک حکومت، بلکه یک نظام اسلامی برپا ساخت. منظور ایشان از نظام اسلامی، نظامی بود که به مردم مسلمان امکان دهد، که به آزادی، عدالت و حقوق خود برسند.
تعبیری که در ادبیات ایشان زیاد مشاهده میشود، «جامعه صالح» است؟
احسنت! جامعه صالح; نه اینکه ما بیاییم حقوق اقلیتها را سلب کنیم; بلکه اکثریت مسلمان به حقوق خودشان برسند. آقای صدر میگفتند که مسلمانان، امروز حتی در کشورهای اسلامی نیز به حقوق خود نمیرسند; ایشان اعتقاد داشتند که اسلام میتواند مردم را به چنان آزادی برساند، که اسیر حکومتهای استبدادی نباشند. به نظر من تفکر آقای صدر در این چارچوب جای میگرفت.
آیا هیچگاه درباره جزییات چنین نظامی با امام صدر گفت و گو نکردید؟
شاید مشخصترین چیزی که میشد در باره آن بحث کرد، که آقای صدر هم گاهی به آن اشاره میکردند، کتاب «امت و امامت» شریعتی بود. مطلب مدون همین بود. البته کتاب حکومت اسلامی آقای خمینی هم بود ...
اتفاقا کتاب «حکومت اسلامی» حضرت امام، همزمان با افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعه، یعنی ده سال قبل از ربوده شدن امام صدر منتشر شد. آیا هیچگاه در باره مطالب این کتاب، خصوصا نظریه «ولایت فقیه» با ایشان صحبتی نداشتید؟
در باره این موضوع بحث میشد، اما من تصور میکنم که اگر مبانی اعتقادی حرکت آقای صدر را در شکل کلان آن پی بگیریم، دیدگاه ایشان نسبت به بحث «ولایت فقیه» هم روشن خواهد شد.
ساماندهی شیعیان
فرمودید که امام صدر در پی احیاء اسلام به عنوان تفکری بود که بتواند، آزادی، عدالت و حکومت را برای انسانها به ارمغان آورد. حرکه المحرومین و حرکت امل در این مبارزه ایدئولوژیک چه جایگاهی داشتند؟
الان خدمتتان عرض میکنم. حقیقت آن است که شرایط لبنان آقای صدر را مجبور نمود تا حرکهالمحرومین و امل را بوجود آورند. ایشان برای تاسیس حرکهالمحرومین و امل چند انگیزه داشتند که همه از مبانی اعتقادی ایشان برخاسته بود. آقای صدر میگفتند که اگر شما به گروههای فلسطینی لبنان نگاه کنید، خواهید دید که هشتاد درصد اعضای آنها شیعیانی هستند، که صرفا از سر فقر و امید به دریافت حقوقی ناچیز، به آنها گرویدهاند. ایشان میگفتند که شیعیان لبنان محرومانی هستند که قریب شصت درصد آنها حتی شناسنامه نیز ندارند. البته آقای صدر این مطلب را در خفا نمیگفتند، بلکه در مذاکرات با عرفات و دیگر رهبران فلسطینی نیز آن را تصریح میکردند.
ایشان میگفتند که این نوع استخدام شیعیان، نوعی بردهداری است; ایشان میگفتند که شیعیان باید در موقعیتی قرار گیرند که بتوانند خود آزادانه تصمیم بگیرند. یادم هست که وقتی برای اولین بار این مطلب را از آقای صدر شنیدم، برایم خیلی عجیب بود. برای اینکه حتی مسیحیان لبنان نیز اعتراف داشتند که شیعیان آن کشور از زمان ابوذر غفاری در آن سرزمین ریشه دارند. اما تدریجا ابعاد محرومیت آنها برای من روشن گردید. آقای صدر میگفتند که اگر از شهر مسیحینشین و بسیار زیبای جزین دیدن کنید و پس از آن به صور، نبطیه و روستاهای شیعهنشین جبل عامل سر بزنید، با تمام وجود ابعاد محرومیت شیعیان لبنان از ثروتهای کشور خود را درخواهید یافت. آقای صدر میگفتند که اولین کاری که من به عنوان مسئول دینی و سیاسی شیعیان لبنان باید انجام دهم، ایجاد شغل و درآمد برای جوانان شیعهای است که از سر فقر و ناداری، به این احزاب چپ، راست و گروههای فلسطینی ملحق شدند. ایشان میگفتند که یکی از اهداف من از تاسیس موسسه فنی حرفهای صور همین است.
برنامه دیگری که آقای صدر در این راستا داشتند، مذاکره با دولت جهت رفع محرومیت و احقاق حقوق شیعیان بود. ایشان میفرمودند که یکی از برنامههای من که اسلام به آن دستور داده است، تلاش جهت احقاق حقوق از دست رفته شیعیان، آنهم از راه مذاکره، موعظه حسنه و جدال احسن است. ایشان بر اساس آن تفکر دینی که داشتند، این مسائل را با جدیت مطرح میکردند و شدیدا معتقد بودند که میتوانند با منطق و گفت و گو، جامعه و دولت لبنان را به ضرورت احقاق حقوق شیعیان متقاعد سازند. آقای صدر حرکهالمحرومین را با این انگیزه ایجاد کردند که با بسیج تودهها و افکار عمومی مردم، دولت لبنان را به انجام اصلاحات مورد نظر خود متقاعد سازند. پس از این جریانات است که آقای صدر تصمیم گرفتند حرکت «امل» را تاسیس کنند.
با چه انگیزهای؟
به نظر من انگیزه اصلی آقای صدر قبل از هر چیز آن بود که جوانان شیعه را به جهت اعتقادی و اخلاقی، تربیت کنند; آقای صدر میخواستند حرکتی ایجاد کنند که نیروهای آن، معتقد و اصیل باشند. همانطور که میدانید، شیعیان لبنان تا پیش از این زمان، هم به لحاظ اعتقادات دینی، هم به لحاظ رعایت مسائل اخلاقی و هم به لحاظ عمل به احکام، از پیروان دیگر فرق اسلامی ضعیفتر بودند.
دختران شیعه در قیاس با اقرانشان از همه عقبتر بودند. یکی از مسائلی که اسباب رنجش آقای صدر را فراهم کرده بود، همین بود; ایشان در پی آن بودند تا تربیت صحیح دینی را در جامعه شیعه لبنان شکل دهند. البته برخی چنین اعتقادی نداشتند; آنها میگفتند که ما اول باید مبارزه سیاسی بکنیم و بعد به مسائل تربیتی برسیم. اما آقای صدر این اعتقاد را نادرست میدانستند. ایشان اعتقاد داشتند که حتی آنهایی که برای مبارزه اصالت قائل هستند، در چارچوب ایمان و تدین بهتر میتوانند مبارزه کنند. به همین جهت یکی از مهمترین برنامههایی که ایشان در لبنان آغاز کردند، تربیت دینی، اعتقادی و اخلاقی جوانان شیعه بود. خوب به یاد دارم که آقای صدر و دکتر چمران با وسواس خاصی پنجاه شصت نفر را دستچین کرده بودند، تا در اردوگاهی نزد مربیان فلسطینی آموزش نظامی ببینند، و بعدها خود مسئولیت آموزش جوانان شیعه را بر عهده گیرند. البته متاسفانه در آن دوره انفجاری رخ داد که بر اثر آن 27 تن کشته و دهها تن مجروح شدند ...
کار تشکیلاتی
شاید بتوانیم اینطور بگوییم که حرکهالمحرومین چارچوبی برای بسیج تودههای مردم بود و حرکت امل تشکیلاتی برای تربیت کادرهای آینده; و صد البته نفس این تشکیلاتی عمل کردن هم باز بیشتر به نگرانی مخالفان احیاء دامن میزد؟
دقیقا! همانطور که گفتم، آقای صدر اعتقاد داشتند که جهان اسلام راهی برای رهایی ندارد، جز آنکه مسلمان شود. یعنی برای ایجاد یک جامعه آزاد، فرقهبازی و فرهنگهای القایی و التقاطی راه به جایی نخواهند برد. البته امروز چنین تبلیغ میشود که جوامع بشری نیازمند پلورالیزم و تکثرگرایی هستند و وحدت امکان ندارد. اما همانطور که همه میبینیم، اگر بخواهیم کاری انجام شود، اتفاقنظر ضروری است. یعنی همانهایی هم که با یکدیگر اختلاف نظر دارند، برای اینکه بتوانند با هم ساختمانی را بسازند، بالاخره ناچار هستند که روی یک نقشه، یک مهندس و یک مصالحی توافق کنند. لااقل روی این موارد باید اتفاق نظر پیدا کنند; والا با اختلاف که نمیتوان کار پیش برد... بنابراین به نظر من این یک نوع تبلیغات انحرافی است که جامعه متکثر است. بله، این را میپذیریم; اما جامعه برای انجام کار باید متفق و متحد شود; از طرفی هیچ قاعدهای جز قاعده اعتقادی، نمیتواند بشر را به صورت اصولی با هم متفق و متحد کند. این نکته خیلی اهمیت دارد. طبیعتا کسانی که این اندیشه را تعقیب میکرده و میکنند، در معرض تهاجم قرار دارند. چرا؟ برای اینکه این اندیشه نباید شکل بگیرد; البته صرف وجود این اندیشه باز قابل تحمل است; اما مهم آن است که شکل نگیرد; یعنی پیروان آن تشکیلاتی عمل نکنند; متشکل نشوند; خوب همانطور که گفتم، آقای صدر دقیقا تشکیلاتی عمل میکرد; ایشان یک فعالیت همه جانبه را آغاز کرده بود که هیچ چیز کم نداشت; هم بعد فکری و فرهنگی داشت، هم بعد سیاسی داشت و هم حتی بعد نظامی;
همانطور که اشاره کردم، دکتر چمران در آن راههای پر فراز و نشیب کوههای بعلبک و نبیشیث، اردوگاهی را آماده کرده بود که جوانان حرکت امل در آن آموزش میدیدند; یادم هست که من و همسرم نیز به آنجا رفتیم و انواع سلاحهای کمری و رگباری را آموزش دیدیم. به نظر من کاملا طبیعی است که این نوع تشکیلاتی عمل کردن، آنهم در همه ابعاد، حساسیت دشمنان را به طور جدی برانگیزاند. به همین جهت است که من حتی تصور میکنم، که آن انفجار عظیمی که در اردوگاه عینالبنیه رخ داد، نه یک حادثه اتفاقی، که یک توطئه و کاملا تعمدی بود. البته این اعتقاد شخصی من است و دلیل اطلاعاتی بر آن ندارم.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]