سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

قتل دختر 18 ساله برای پنهان کردن یک راز از همسر

سه شنبه 87 شهریور 26 ساعت 1:38 عصر

پسری که دختر مورد علاقه اش را برای مخفی کردن رابطه پنهانی خود از همسرش خفه کرده بود روز گذشته در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

در ابتدای جلسه محاکمه صفر خاکی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و خطاب به هیات قضات گفت؛ 20 شهریورماه سال گذشته صاحب باغی در شهریار اعلام کرد جسد دختر جوانی در باغش پیدا شده است. بلافاصله ماموران پلیس در محل حاضر شدند و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها متوجه شدند این دختر خدیجه نام دارد و 18 ساله است و خانواده اش ساعاتی قبل از پیدا شدن جسدش گم شدن او را به پلیس خبر داده بودند.

به دستور بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات درخصوص اینکه چه کسی و با چه انگیزه یی خدیجه را به قتل رسانده است، ادامه یافت. پلیس دریافت مقتول از مدتی قبل با پسری 19 ساله رابطه دوستانه برقرار کرده بود و به احتمال زیاد پسر جوان از راز قتل این دختر مطلع است. وقتی پلیس به این پسر که امید نام دارد مظنون شد، وی را بازداشت کرد و تحت بازجویی قرار داد.

خاکی افزود؛ امید در همان بازجویی های اولیه لب به اعتراف گشود و گفت؛ من ازدواج کرده بودم و همسر داشتم اما در آن زمان همسرم با من قهر کرده بود و خواهش هایم برای آشتی بی اثر بود. بعد از گذشت چند روز از آغاز دوستی من و خدیجه به او گفتم همسر دارم و ممکن است او از این مساله مطلع شود اما خدیجه حاضر نشد به این رابطه پایان دهد و من هم از ترس اینکه مبادا همسرم بفهمد وی را خفه کردم.

خاکی ادامه داد؛ با توجه به مدارک به دست آمده، اقرار متهم به قتل و تقاضای اولیای دم از دادگاه تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.

سپس پدر خدیجه به عنوان ولی دم در جایگاه حاضر شد. وی تقاضای صدور حکم قصاص کرد و گفت؛ من با کارگری پول درآوردم و توانستم فرزندانم را بزرگ کنم و برای اینکه خدیجه به 18 سالگی برسد زحمت زیادی کشیدم و حالا حاضر نیستم از خون قاتل او بگذرم. امید دخترم را بی گناه کشته است. بعد از مرگ خدیجه همسرم هم از غصه فوت شد. امید با این کارش زندگی ما را نابود کرده است و من حاضرم تفاضل دیه را بپردازم تا او قصاص شود.

در ادامه جلسه به دستور قاضی کوه کمره یی رئیس دادگاه متهم در جایگاه حاضر شد تا از خود دفاع کند. وی گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم. چند ماه قبل از حادثه با همسرم هانیه ازدواج کردم. من او را خیلی دوست داشتم اما پس از مدتی بر سر مساله یی اختلاف پیدا کردیم و هانیه قهر کرد. هرچه خواهش و التماس کردم برنگشت. شرایط روحی بدی داشتم تا اینکه با خدیجه آشنا شدم. من او را در خیابان دیده بودم. متهم افزود؛ سه روز بعد از آشنایی مان به خدیجه گفتم همسر دارم و علاقه زیادی هم بین ما وجود دارد اما بر سر مسائلی با هم دعوا کردیم و او قهر کرده است. خدیجه هم به من گفت قول می دهد کمکم کند تا همسرم را بازگرداند. مدتی بعد از این ماجرا مادرم بین من و هانیه وساطت کرد و ما با هم آشتی کردیم. فردای آن روز به سراغ خدیجه رفتم و به او گفتم دیگر نمی خواهم به این رابطه ادامه دهم. وقتی دختر جوان این حرف را شنید ناراحت شد. مرتب با بیان اینکه هانیه زن زندگی نیست توصیه می کرد همسرم را رها و با وی ازدواج کنم تا زندگی خوبی داشته باشیم.

متهم در ادامه دفاعیاتش گفت؛ خدیجه مرتب به من فشار می آورد و می گفت باید با او ازدواج کنم. روز حادثه قرار بود آخرین حرف هایمان را بزنیم. به خدیجه گفتم نمی توانم از همسرم دست بکشم. او تهدید کرد اگر با وی ازدواج نکنم زندگی ام را به هم می زند. خدیجه به من علاقه مند شده بود و من این مساله را فهمیده بودم اما در آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم و دستانم را روی گردنش گذاشتم و فشار دادم. وقتی به خودم آمدم خدیجه مرده بود.

امید ادامه داد؛ من زمان قتل فقط 19 سال داشتم و دچار احساسات شدم و در آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم. از اولیای دم تقاضا دارم مرا ببخشند.

پس از پایان جلسه محاکمه پنج قاضی شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای پرونده وارد شور شدند.


نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]