: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
قرنها میگذشت و نیمبسته دریای بزرگ، پارس بود و پارس؛ میدید مردمان همجوارش را که تمدن ساختند و کشتی بر آب انداختند و بردند نام پرآواز سرزمین اولین امپراتوری را به جای جای جهان. ساکنانی باستانی، دریانوردان اولین و تمدنسازان برترین که قرنها پیشتر بودند از همعصران خویش.
مهربان بود دریای عظیم با ساکنان آشنایش و به پارس بودن خود، مفتخر و به شکرانه این افتخار هر روز و هر روز شگفتیها میآفرید و از دل، نعمتها ارزانی میداشت و منشا رزق و روزی مردمان ساحلش بود و کم کم میان پارسیان قدرشناس، تقدسی یافت بیهمتا؛ دریای مقدس و ساکنانش قرنها با هم به شکر نعمت، خندیدند تا وقت غفلت رسید و آنگاه که ساحلنشینان غرق در نعمت، به خوابی تاریخی فرورفتند، سایههایی غریب با لهجههایی عجیب از راه رسیدند و بسیار نعمتهای دریا، غارت کردند و دریا هر چه توان داشت به موج، تبدیل و فریاد کرد تا مگر ساحلنشینان آشنایش از خواب برخیزند اما آنها خود را به کری زدند و غلطتی زدند و در خواب میدیدند اسباببازی سایهها را از آن خود کردهاند و فخر عالمند و فریاد دریا را نشنیدند که صدای خنده سایهها به خواب ساحلنشینان را شنیده بود. دریا دیگر موج نمیزد، آرام شده بود و به تنهایی خود میان غریبههای زیادهخواه اشک میریخت؛ آتش میدید و رنج میکشید که هر چه سایهها از سفره پرنعمتش غارت کردند، بیشتر خواستند و هیچ به او لبخند نزدند به شکرانه این نعمتها؛ دریا دیگر نمیخندید و در دل آرزو میکرد ساحلنشینان از خواب برخیزند و سیاهی سایهها ببینند اما آنها آرزوی دریای محزون را نشنیدند و آن، اندک که بیدار بودند به دریا تسلی میدادند که تو از مایی و ما فخر عالم و غریبهها هیچند؛ دریا، محزون و بیموج نگاه میکرد و باز در دل آرزو کرد مردمش از خواب برخیزند؛ در این اوهام بود که شنید صدای سیاهیهای غریب را؛ میخواستند افتخارش بگیرند؛ "دیگر پارسی نباشم؟" دریا مضطرب با خود میگفت و میغرید تا خوابرفتگان برخیزند؛ اشک میریخت و روزهایش مرور میکرد که چه آسان همه را هیچ انگاشتند و او را به نام دریای همسایهاش، "عرب" خواندند. پیکی از موجهایش به دریای همسایه، "دریای عرب" فرستاد و او پاسخ داد "هیچ ندانم چه میگذرد؛ سرخ و عرب منم، من، تو را به نام من میخوانند؟ ساحلنشینانم مرا نمیخواهند؟ تو مگر دریایی که از پارس میآید، نبودی؟" اشک موجها، امان نداد دریای پارس را تا صدای همسایه بشنود؛ دنبال راهی گشت و باز موجی زد و غرید تا کسانی بیدار شوند و به یادآرند سایههای سیاه از ساحلنشینان کهن نیستند و آمدند برای غارت و چون در قهر دو همسایه به مقصود رسند، پس نام دریای همسایه دزدیدند و در غفلت ساحلنشینان، اجباری به "پارس" دادند و هر بار که دریای پارس غرید و ساحلنشینان بیشتری بیدار شدند، دستبردی زدند به مدالهای افتخارش تا روزی رسد که دریا دیگر عادت کند به از دست دادن افتخارات و زندگی پارسیاش و فراموش کنند او و ساحلنشینانش که مقدسترین دریاست، دریای "پارس"...
********
امسال در حالی روز ملی خلیج فارس را گرامیداریم که بسیاری از آنچه نباید، رخ داده و بسیاری تلاش میکنند جهان را به سوی پذیرش بزرگترین جفای تاریخ به خلیج فارس پیشبرند و پس از سالها تلاش نافرجام کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و برخی دوستان قدرتمندشان برای تغییر نام رسمی این خلیج، سایت گوگل اخیرا بر روی نقشههای خود در کنار نام خلیج فارس از عنوان مجعول خلیج عربی استفاده کرد. این موضوع اعتراض ساکنان شمالی خلیج فارس را به دنبال داشت و هنوز هم ایرانیان وطن دوست که قرنها خلیج فارس را پایان مرزهای عزیز میهنشان شناختهاند، چنین تعرضی را به حقوق خود غیرقابل بخشش میدانند و تلاش دارند تا با روشهای منطقی و قانونی، حق قانونی برخورداری از نام صحیح و تاریخی این دریای پرنعمت را احیا کنند.
چند سال پیش از این نیز زمانی که نشنال ژئوگرافیک در اقدامی غیرمسوولانه، خلیج فارس را با عنوان جعلی خلیج عربی نامید، اعتراض ایرانیان سراسر گیتی به گوش جهانیان رسید و نشریه پیر جغرافی ناچار به عذرخواهی از کرده خود شد و شمارهای را به بیان ویژگیهای جغرافیایی ایرانزمین اختصاص داد تا جبرانی باشد بر زخمی که بر دل ایرانیان نشاند.
سالهاست تخم تفرقهای که استعمار کهن در منطقه پرنعمت خلیج فارس کاشته، با آبیاری پیروان راهش، در حال رشد و نمو است و سود این نفاق مستقیما به حسابهای بانکی همانها میرود که 50 سال پیش از این، برای بازگشت دوبارهشان به قدرت، ردپاهایی گذاشتند. هیچ یک از این اتفاقات بیدلیل نیست که به یکباره کتابی از یک لرد انگلیسی به نام سر چارلز بلگریو که از سال 1926 تا سال 1957 به مدت سی و یک سال کارگزار انگلستان در خلیج فارس بود منتشر میشود با نام "ساحل دزدان" که با استفاده از یادداشتهای سرفرانسیس ارسکین لاخ تلاش میکند واژه خودساخته خلیج عربی در دهان اعراب گذارد. و جالب آنکه این لرد در نخستین اثر خود، «به بحرین خوش آمدید»، از نام حقیقی "خلیج فارس" استفاده کرده بود.
بیارتباط با همین نیست که در سال 1337 عبدالکریم قاسم پس از کودتا در عراق به طور رسمی این نام مجعول را به کار برد که با اعتراض دولت وقت ایران روبهرو شد و پس از چندی که روابط دو کشور حسنه شد، قضیه هم به فراموشی سپرده شد. از سوی دیگر در چنین سالهایی ملیگرایی افراطی اعراب در سطح وسیعی فعال شده بود و جمال عبدالناصر -رهبر مصر و اتحادیه عرب- که روابط خصمانهای با ایران داشت، بدون احترام به ملت ایران اعلام کرد: «...از این پس خلیج عربی به جای خلیج فارس به کار برده خواهد و خوزستان نیز که پیش از این عربستان نامیده میشد [؟!] جزء لاینفک سرزمین اعراب خواهد بود...».
شاید آن زمان جمال عبدالناصر و دیگر ملیگرایان افراطی عرب نمیتوانستند به درستی ریشه این نام مجعول و تبعات نامطلوبی که در آینده خواهد داشت را درک کنند و شاید اگر دولتهای عرب میدانستند این تغییر نام، هیچ افتخاری را به جهان عرب اضافه نخواهد کرد و تنها باعث رشد نهال بدبینی و عدم اعتماد بین دو ملت بزرگ فارس و عرب -ساحلنشینان تاریخی و جدید خلیج فارس- و موجب بهرهمندی غیرساحلنشینان خواهد شد، هرگز وارد چنین بازی بینتیجهای نمیشدند. اما افسوس که همسایگان عرب ما هنوز برداشت درستی از معادلات جهانی نداشته و درک نکردهاند که اگر قدرتهای جهان نفع خود را در این ببینند که خلیج فارس را به نامی دیگر جز فارس و عرب بنامند، این کار را خواهند کرد و ابایی از این ندارند که همپیمانان امروز را کناری نهند و ادعاهای بیپایهشان را بهایی ندهند و نفع خود در پیش گیرند.
علاوه بر این، غفلت ایرانیان طی 50 سال اخیر برای پایان دادن به استفاده از نام مجعول برای خلیج فارس قابل گذشت نیست و جفایی به پیشینیان است. با نگاهی علمی به جایگاه ویژه خلیج فارس، اهمیت آن برای کسب قدرت در جهان و گردش اقتصاد جهانی آشکار میشود و طبیعی است که ادعاها برای تصاحب یا تاراج آن افزایش یابد و باز طبیعی است که کسانی بخواهند خلیج پرنعمتی که نبض اقتصاد جهان است را به نام خود معرفی کنند.
خلیج فارس در نظم نوین جهانی جایگاهی شایسته دارد و بسیاری از نظریه پردازان جغرافیای سیاسی معتقدند که خاور نزدیک (خاور میانه) مرکز دنیاست و با توجه به موقعیت استراتژیکی، ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی این منطقه و نقش آن در تحولات جهانی در قرن 21 به این نتیجه رسیدند که دنیا از خاور نزدیک (خاور میانه) و آن از ایران به تعادل میرسد بنابراین ایران و خلیج فارس، مرکز مرکز ژئوپولیتیک جهان است.
خلیج فارس در منطقهای واقع شده که همواره مورد توجه قدرتهای جهان بوده است. در دوران جنگ سرد و قبل از فروپاشی نظام دو قطبی، آبهای حوزه خلیج فارس به عنوان منابع آبی حاشیه جنوبی ایران به عنوان مرکز تلاقی دو قدرت برتر جهانی و برخورد دو دیدگاه ایدئولوژیکی غرب و شرق بود. تلاش شوروی جهت دستیابی به آبهای آزاد در این منطقه از سویی و تدوین و اجرای سیاستها و استراتژیهای مختلف بلوک غرب به رهبری آمریکا به منظور جلوگیری از پیشروی و نهایتا دستیابی شوروی به آبهای آزاد از سوی دیگر از منطقه و کشور ایران سد محکمی در مقابل این نفوذ ایجاد کرده بود که از مهمترین نقشهای این منطقه طی قرن بیستم بود.
اهمیت خلیج فارس پس از دوران کشف نفت در این حوزه دوچندان شد؛ به گفته ریچارد نیکسون، رییسجمهور اسبق آمریکا، نفت، خون صنعت مدرن و یک ارزش استراتژیک است. منطقه خلیج فارس قلبی است که این خون را مانند تلمبه به جریان میاندازد و راههای دریایی پیرامون خلیج فارس شریانهایی است که این خون حیاتی از آن میگذرد.(1)
اهمیت ژئوپولیتیکی خلیج فارس به خاطر 3 عامل موقعیت راهبردی، بازار صدور کالا و تجهیزات نظامی و وجود ذخایر عظیم نفت و گاز است و به لحاظ ارزشهای خاص اقتصادی، ارتباطی، استراتژیکی و فرهنگی، همواره مورد توجه و کانون رقابت قدرتهای بزرگ جهان بوده و هرگاه در حاکمیت بر آن تغییری پدید آمده موازنه قدرت در جهان به هم خورده است.
منطقه خلیج فارس بخش استراتژیکی مهم خاورنزدیک (خاور میانه) است و این موقعیت استرتژیکی در اثر ثروتهای سرشار نفت به وجود آمده است. این منطقه به لحاظ وجود ذخایر عظیم نفت و گاز مهمترین مقام را در تمام محاسبات استراتژیک جهان صنعتی کسب کرده است. روزانه حدود 15 تا 16 میلیون بشکه نفت از کشورهای منطقه فقط از طریق تنگه هرمز به جهان صادر میشود.(2)
به علت وابستگی شدید صنعت و رفاه اجتماعی جامعه بشری به ویژه کشورهای صنعتی غرب به نفت، خلیج فارس به صورت قلب اقتصاد جهان عمل میکند و تنگه هرمز به منزله آئورت این قلب است که از طریق آن انرژی و نیروی محرکه صنعت به اندامهای سراسر کره زمین انتقال مییابد.(3)
حوزه خلیج فارس به عنوان یک واحد ژئواستراتژیکی یک قلمرو ژئواستراتژیک و ژئواکونومیکی در حال پیدایش در قرن 21 است. روند کنونی تحولات نظام بینالملل بیانگر این است که کسی نقش قدرت برتر جهانی را در قرن 21 ایفا خواهد کرد که بتواند بر خطوط انرژی جهان به ویژه نفت و گاز تسلط داشته باشد.
صدور روزانه حدود 15 تا 16 میلیون بشکه نفت از خلیج فارس و برخورداری این خلیج از متنوعتری ذخایر آبزی، اهمیت این منطقه انحصاری- اقتصادی را برای ادامه حیات مردم جهان مشخص میکند چه آنکه بسیاری از مردمان کره خاکی از نعمات این خلیج، بهرهمندند بیآنکه بدانند چه نامی دارد و دقیقا کجاست.
خلیج فارس، قدرتساز است و طی دهههای گذشته، نقشی برجسته در معادلات اقتصادی جهان به عهده داشته و همیشه ارائه دهنده نعمات زیادی از ذخایر انرژی و آبزی و حتی مرجانی بوده و بسیاری از پیشرفتهای بشری مدیون این خلیج مقدس و پربرکت است؛ پس برای پاسداری از این خلیج لازم است نام زیبای آن که پیشینه کهن منطقه را یادآور میشود، حفظ شود.
صورت اولیه این سومین خلیج بزرگ جهان (پس از خلیجهای مکزیک و هودسن)، در حدود پانصدهزار سال پیش در کنار دشتهای جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.
خلیج فارس، پیشینهای به اندازه تمدن بشری دارد. این دریا به دلایل محکم و مستند، از اولین دریاهایی بوده است که نخستین تمدنها در کنار آن شکل گرفته و از آن بهرهبرداری شده است. آثار برجای مانده از جغرافیدانان و نقشهنگاران نشان میهد که این پهنه آبی بزرگ، پس از شکلگیری ایران به ویژه جهانداری 230 ساله هخامنشیان پارسی، همواره به اسامی دریای پارس و خلیج پارس (در زبانهای گوناگون) نام برده میشده است. از اسناد قابل توجه در مورد هویت تاریخی خلیج پارس، کتیبهای است به خط هیروگلیف که به فرمان داریوش بزرگ در محل اتصال آبهای خلیج عرب (دریای سرخ - بحر احمر) به رودخانه نیل و دریای روم (مدیترانه) نصب شده است. این کتیبه که در پنج سده پیش از میلاد نگاشته شده از خلیج فارس به عنوان «دریایی که از پارس میآید» نام میبرد.(4)
یونانیهای باستان، این خلیج را «پرسیکوس سینوس» یا «سینوس پرسیکوس» که همان خلیج فارس است، نامیدند. از آنجا که این نام برای نخستین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشتهاند آمدهاست، هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد.(5)
در نقشه جهان هکاتوس (472 تا 509 ق.م)، خلیج پارس و خلیج عربی (دریای سرخ) به روشنی نشان داده شدهاند. از هرودوت، مورخ بزرگ یونان (425 تا 484 ق.م) نیز نقشهای بر جای مانده که دریای سرخ را با نام «خلیج عرب» معرفی میکند و همین حاکی از آن است که دو خلیج نزدیک به هم با یک نام خوانده نمیشود.
نقشه جهاننمای دیسئارک (285 تا 347 ق.م) نیز خلیج پارس و خلیج عربی را به روشنی نشان داده است. همچنین اسناد و نقشههای بسیاری از دانشمندان، پژوهشگران و جغرافیدانان بزرگ جهان همچون هکاتوس، هرودوت، اراتوستن، هیپارک، کلودیوس بطلمیوس، کراتس مالوس، محمدبن موسی خوارزمی، ابویوسف اسحاق کندی، ابن خرداذبه، حرانی (بتانی)، مسعودی، ابوزید بلخی، استخری، ابن حوقل، ابوریحان بیرونی و... در دست است که از دریای پهناوری که در جنوب ایران قرار دارد با نامهای گوناگونی چون دریای پارس، خلیج پارس، دریای فارس، خلیج فارس، بحر فارس، سینوس پرسیکوس و ماره پرسیکوم و مانندهای آن یاد کردهاند. (6)
طبق اسناد بینالمللی نام خلیج فارس مخدوشنشدنی است و تاکنون سازمان ملل بر رسمی بودن نام «خلیج فارس» تاکید کرده است و از هیاتهای بینالمللی خواسته است که در مکاتبات رسمی به ویژه در اسناد سازمان ملل از نام کامل «خلیج فارس» استفاده کنند.
سندهای "شماره 61 نشست بیستوسوم سازمان ملل متحد در وین (28 مارس تا 4 آوریل 2006) با عنوان «رسمیت تاریخی و جغرافیایی و حقوقی نام خلیج فارس»"، "سند add.29st/ cs /ser.a/ /2 در تاریخ 18 اوت 1994"، "قطعنامه Qen311unad در تاریخ 5 مارس 1971"، "نقشه رسمی کمیسیون اقتصادی و اجتماعی غرب آسیا، شماره 3978 چاپ سازمان ملل (سپتامبر 2007)" ، "نقشه رسمی ایران، شماره 3891 چاپ سازمان ملل، ژانویه 2004" ، "نقشه رسمی غرب آسیا، شماره 3891 چاپ سازمان ملل (نوامبر 1998)" از جمله سندهای موجود در سازمان ملل است که بر نام رسمی و صحیح خلیج فارس تاکید دارد. (7)
اعراب نیز تا قرن 19 میلادی در تمام اسناد موجود، خلیج فارس را به نام خودش معرفی میکردند و از اسامی «الخلیج الفارسی»، «بحرالفارسی» و «بحرالعجم» استفاده میکردند (8) اما از 50 سال پیش تا کنون هر ازگاهی، تلاش کردهاند نام خلیج فارس را تغییر دهند و در این راه سیاسیون عرب از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و امروز فضای بینالمللی را برای تکرار خواسته نامشروع خویش مساعد دیدند و با خرج دلارهای نفتی خود در بسیاری از سازمانها و نهادهای بینالمللی سعی میکنند در نبردی بیگانهساخت که مبنای شکلگیری آن برونمنطقهای بوده، پیروز جلوه کنند و بر این تصورند که با تغییر نام خلیج فارس، همه افتخارات و تمدن کهن آن به نام عرب نوشته خواهد شد. این تلاشی کاملا سیاسی است و صدالبته برای استادان و دانشگاهیان عرب که بیشتر با معادلات جهانی آشنایند و اصول علمی را میشناسند قابل تحلیل است که چرا غیرساحلنشینان خلیج فارس هر از گاهی بحث تغییر نام را زنده میکنند و بزرگترین بهره را از اختلاف دو ملت فارس و عرب دریافت میکنند؛ قطعا برای آنها قابل درک است که کنترل موقعیت استراتژیک، سود اقتصادی خلیج فارس و ضرورت عدم اتحاد جهان اسلام از جمله مهمترین اهداف قدرتهای جهان است که برای دستیابی به آن به هر وسیلهای از جمله ایجاد اختلاف بین همسایگان خلیج فارس و تاکید بر اختلاف میان فارس و عرب متوسل میشوند. این مسایل قطعا برای دانشگاهیان عرب قابل لمس است مگر آنکه آنها نیز خود را به خواب غفلت زده و بگذارند در پادشاهی ملیگرایی افراطی عرب، دیگرانی تصمیم گیرند که هرگز به عزت اعراب نیندیشیدهاند.
در این میان نقش دانشگاهیان و پژوهشگران ایرانی، نقشی ویژه و قابل تامل است. ایرانیان که همواره در منطقه به عنوان کشوری پیشرو در دستیابی به علوم شناخته شدهاند، این بار و در این موضوع نیز باید عزم خود را جزم کرده و به جای آنکه پرخاش بر همسایه را در پیش گیرند، ریشههای ناصواب این تغییرنام و سود و زیان حاصل از آن را برای دانشگاهیان و نخبگان موثر دنیای عرب یادآور شوند.
از دیگر سو، سیاستمداران و سیاستورزان کشور نقشی مهم در پایان دادن به بحث نافرجام تغییرنام خلیج فارس دارند.
تاکنون سیاستهای ایران در بحث تغییر نام، سیاستی واکنشی بوده و منتظر میمانده تا کسی ادعایی مطرح کند و موسسهای خبطی کند یا کشوری به سازمان ملل سند تغییر نام بدهد بعد وارد ماجرا شده و سندی در رد "عرب" بودن خلیج فارس ارائه دهد و این دور سالهاست که ادامه یافته است. در هر یک از این موارد ایران فقط مستندات را ارائه داده و ماجرا را تا پایان همیشگی ادعای این تغییرنام پیش نبرده است اما انتظار این است که مسوولان مربوطه اقدامی قاطع برای پایان دادن به این بحث و ایجاد یک امنیت روانی برای دوستداران تاریخ، تمدن و میراث ایرانزمین ایجاد کنند.
باید به یاد داشته باشیم که ملتها و اقوام زیادی در کرانههای خلیج پرنعمت فارس، فرمانروایی کردهاند اما چند صباحی بوده و بعد از گذر ایام، منقرض شده و از یادها رفتهاند و تنها ساکنان ایرانزمین بودند که با هوش و درایت بالا، استوار مانده و میراث اولین امپراتوری تاریخ و یاد حاکمیت پارسیان را زنده نگه داشتهاند. به یاد داشته باشیم که پارسیان، همیشه تاریخ، میراثدار و تمدنساز بودند نه میراثخوار و آیندگانی خواهند آمد که قصور و غفلت امروز در پاسداری از میراث ملی را قابل بخشش نخواهند دانست و از نسلی که سالهاست در این بحث، خود را به خواب زده یا کاملا بیدار نیست به نیکی یاد نخواهند کرد؛ پیش از چنین قضاوتی برخیزیم و بدانیم که فردا دیر است برای اثبات حقانیت.
نوشته شده توسط : علی