سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

تحریمی ها ؛ سربازان گمنام اقتدارگرایان

سه شنبه 86 اسفند 21 ساعت 11:0 صبح
هنوز سالهای زیادی از آن زمان نگذشته است که اقتدار گرایان و محافظه کاران چنان در مقابل خواست عمومی مردم و فضای سیاسی اصلاحات مبهوت و مقهور بودند که حتی از بردن نام خویش و گذاردن عنوان سیاسی خود بر روی کاندیداهای شان ابا داشتند. هنوز سالهای زیادی از انتخابات مجلس ششم و سال 1378 نگذشته است که محمد رضا باهنر در جلسه ی مطبوعاتی ائتلاف جناح راست، از بردن نام کاندیداهای محافظه کار در شهرستانها خودداری کرد و وقتی با اصرار خبرنگار روزنامه ی توقیف شده ی صبح امروز مواجه شد به راحتی از پاسخ به این سوال طفره رفت.

هنوز سالهای زیادی از آن دوران نگذشته است که در افکار و گفتگوهای مردم، رای اوردن جناح راست و روی کار آمدن محافظه کاران از طریق انتخابات و رای مردم امری محال می نمود. همه می گفتند مگر می شود با رای مردم ایران، فردی با اهدافی برخلاف آرزو ها و مصالح ایشان رای بیاورد؟
و البته سالهای زیادی از همان سالهای نه چندان دور نگذشته بود که در انتخاباتی که به اعتراف همگان یکی از آزاد ترین انتخابات های تاریخ ایران بود، لیست نا آشنایی از گمنام ترین افراد محافظه کار در انتخابات شورای شهر پیروز شد. و همین پیروزی مقدمه ای شد برای فتح سنگر به سنگر آخرین پایگاه های اصلاحات در نهاد های قدرت. و البته پایه ای شد برای اینکه عده ای به این نتیجه برسند که می توانند با “بازی” انتخابات و استفاده از معایب سیستمهای انتخاباتی به راحتی به قدرت دست یابند.

بلی! محافظه کاران نه با نیروی نظامی، نه با کودتای خزنده و نه با انقلاب واره ها و حرکات پوپولیستی، بلکه در انتخابات توانستند شورای شهر و دولت را از دست اصلاح طلبان و دگراندیشان بگیرند. اتفاقی که امروز نتایجش نه تنها فضای سیاسی و آزادی های عمومی مردم را تحت تاثیر قرارداده است بلکه زندگی اجتماعی، رفاه و وضعیت اقتصادی آنها را نیز با مشکلات عدیده مواجه کرده است.

چرا؟ چه اتفاقی اینچنین فضای سیای ایران را دگرگون کرد که فرصت انتخابات برای نیروهای دگر اندیش تبدیل به یک تهدید شد؟ چگونه اقلیتی 15 درصدی توانستند بدون اقدامات خشونت بار گسترده بر اکثریتی پرتعداد چیره شوند؟
جواب این سوال خیلی سخت نیست. تحریم کور و بی هدف انتخابات شورای شهر دوم، تحت تاثیر بی محتوا و بی ارزش ترین تبلیغات سیاسی، و بی تفاوتی ناشی از تبلیغات دلسرد کننده ی محافظه کاران، چنان فرصتی برای آن عده پدید آورد که کمتر گروه سیاسی ای می توانست آن را ندیده بگیرد.

تئوری های پوچ و بی محتوایی مثل “بازی بودن اصلاحات”که به شکل عجیبی با سکوت محافظه کاران مورد تایید قرار می گرفت در کنار آزاد گذاردن تلویزیون های کم مایه ی لس آنجلسی همراه با توقیف فله ای مطبوعات، عرصه ی عمومی جامعه را آنچنان از واقعیات سیاسی دور نگاهداشته بود که به سادگی از کنار یکی از تاریخی ترین فرصت های خود گذشت و عرصه را به اقلیتی 15 درصدی واگذاشت.
تاسف بار تر از این واقعیت تلخ، برخی پزهای توخالی روشنفکری برای حقیقی نشان دادن این اقدام بی هدف بود که فضای بی تفاوت و بی هدف آن روزها را در خلصه ای طولانی تر و عمیق تر فرو می برد. و برای یک ترک فعل بدون فایده توجیهاتی سیاسی و به ظاهر علمی فراهم می آورد.

به راستی چه کسی از این تحولات سود برد؟ آیا کسانی که خاتمی و اصلاح طلبان را به کند روی متهم می کردند و آنان را بازیچه ی محافظه کاران می خواندند، از این اقدام خود طرفی بستند؟ و یا اینکه این محافظه کاران بودند که به سادگی توانستند با استفاده از رویای خام تحریم تار و پود طرح باز گشتشان به دولت را ببافند؟
مگر نه اینکه هر عمل سیاسی و در معنای گسترده تر هر فعل معقول انسانی همیشه با محاسبه ی سود و زیان و احتمال دسترسی به هدف انجام می گیرد؟ مگر نه اینکه عمل و فعل سیاسی برای موثر افتادن نیاز به داشتن طرح و برنامه ای بلند مدت و پیگیر دارد؟ مطرح کنندگان نظریه تحریم انتخابات در شورای شهر دوم و ریاست جمهوری نهم، به چه سودی دست یافتند؟ کدام گام بعدی را برای رسیدن به اهدافشان برداشتند؟ آنها حتی ساده ترین فاکتور یک عمل سیاسی یعنی سودمند بودن آن را هم مد نظر قرار ندادند و در سالهای بعد خودشان بیشترین ضربه ها را از فضای جدید خوردند.

و البته که با اینکار خدمتی در خور به کسانی کردند، که اصلاح طلبان را در برخورد با آنان ناتوان می دانستند. هرچند اشتباهات برخی اصلاح طلبان و فرصت سوزی عده ای از آنها در کنار مشکل تاریخی بی برنامگی گروه های سیاسی، مزید بر این علت بود، اما غیر از این است که شلیک نهایی به پیشروی پروژه ی اصلاحات، با تحریم کور 1381 انجام گرفت؟

تاریخ ایران و جهان سرشار از مثال های فراوانی است که درآن عده ای بدون فکر منظم سیاسی فرصت های تاریخی بزرگی را به هدر داده اند و تلاش های دیگرانی را نیز عقیم گذارده اند. و البته تکرار این تاریخ همواره دردآورتر از خود آن بوده است. اما گاه واقعیات آنچنان گزنده است که عمیق ترین خوابها را از هم می گسلد. آیا جمعه 24 اسفند روزی است که در آن عده ای باردیگر به معنای واقعی عمل سیاسی فکر کنند؟ خدا کند...


نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]