زمانه ما در ایلام

شنبه 86 شهریور 17 ساعت 1:0 صبح

زمانة ما، آنچه که امروز جامعه ما در آن قرار گرفته است هنوز زمانة آزمون و خطاست یا بهتر است بگویم آزمون ها و خطاها. آنچه که در باب رفتارهای اجتماعی می دانیم بر همه واضح است و مبرهن که برای برخورداری از یک جامعه شهروندی سالم باید الگوهای مناسب تربیتی و به تبع آن رفتاری را مد نظر قرار دهیم. بی گمان الگوهای مناسب فراوانی در این مقوله موجود است چه از آموزه های علم روانشناسی تربیتی گرفته و چه از آموزه های دینی ما گرفته سراسر الگوهای مناسبی در دسترس است تا بتوان با یک برنامه ریزی بلند مدت و مدون این الگوها را در سطوح مختلف جامعه به اجرا در آورد. و اما این مقدمه را در بابی نگاشته ام. به تازگی طرح ملی »امنیت اجتماعی« با همت نیروی محترم انتظامی در حال اجراست بد یا خوبش بماند اما اینکه آیا الگوی مناسبی را در پیش گرفته ایم با بهتر است بگویم مناسب ترین الگو را برگزیده ایم محل بحث است در این جا چون طرح جنبة ملی دارد پس می توانیم در جامعه شهری خودمان هم به همان نتیجه ای برسیم که در سطح ملی می رسیم. لاجرم من مشخصاً جامعه شهری خودمان را به عنوان نمونه آماری مورد بررسی قرار می دهم. چند صباحی از اجرای این طرح در کلان شهر تهران نگذشته بود که مشابهش در ایلام هم اجرا شد.
در آغاز باید قدردان زحمات فراوان نیروی عزیز انتظامی بوده که الحق همیشه جان برکفانه در راستای خدمت به جامعه شهری پیش قدم بوده اند اما در طرح کلی امنیت اجتماعی که از آغاز اردیبهشت ماه شروع شد نخست مبارزه با بدحجابی در دستور کار قرار گرفت و مشخصاً در ابتدا این برخورد با خانمهای بدحجاب آغاز گردید فاکتورهای بدحجابی نیز مشخص شد به شلوار کوتاه، شال های باریک که بجای روسری به کار می روند. مانتوهای چسبان و کوتاه و بدن نما و آرایش های تند و زننده. و وعده داده شد که برای امر بدحجابی در آقایان نیز به زودی موارد مشخص خواهد شد اما آنچه که در ایلام دیدیم نخست برخورد با جوانانی بود که با پیراهن یا تی شرت های آستین کوتاه در سطح شهر در حال تردد بودند جوانهایی که اکثراً یا دانشجو محسوب می شدند یا به صنوف دیگر جامعه تعلق داشتند. دیده شد که در میادین اصلی شهر جوانان را جلب کرده و با قیچی موی بلند سرشان را کوتاه کردند و از زحمت آنان برای مراجعه به پیرایشگاه کاستند و یا تعداد کثیری از پسران و یا مردان آستین کوتاه به تن را با خود بردند. در آغاز اشاره شد که مبارزه با بدحجابی از رفتارهای پسندیدة تمام افراد جامعه می باشد که نیروی انتظامی به جای سایر افراد قبول زحمت نموده است اما نوع مبارزه به چه صورت باشد بهتر است آنچه که در این طرح ملی بیان شد سه نوع برخورد را مدنظر داشت: 1ـ برخورد ارشادی 2ـ برخورد انتظامی 3ـ برخورد قضایی. و جالب اینکه ابتدا به ساکن در شهر، برخورد انتظامی صورت پذیرفت و کمتر شاهد برخوردی ارشادی بودیم. اگر چه عزیزان خدوم نیروی انتظامی صرفاً بنا بر مصالح جامعه گام بر می دارند اما بهتر است در نحوة برخورد خود با این طیف عزیز (جوانان) که حجم گسترده ای از جامعه را چه در شهر ما و چه در کشور ما به خود اختصاص داده اند تجدید نظر کنند. آیا جوانی که در برابر دیدگان افراد یک شهر در میدان های اصلی شهر به جای گفتگو با زبان (ارشادی) با قیچی و خدایی ناکرده برخورد فیزیکی ( قهری ) با آن صحبت می کنیم فکر نمی کنید شاید لبة تیز قیچی ما آینده اجتماعی این جوان را بریده باشد؟ و یا نخستین جرقه های بزهکارانه را برای این جوان ایجاد نکرده ایم جوانی که با غرور خاص خود و با دنیای خاص تر در شهر قدم بر می دارد و آنچه را که ما به عنوان صلاح برایش در نظر گرفته ایم شاید به عنوان شر تلقی کند. آیا راه های بهتری برای بیان این مصلحت موجود نیست حال بازگردم به بخش آغازین این نوشته. که چرا زمانه ما زمانه آزمون و خطاست جامعه ما همیشه گرفتار این قبیل افراط و تفریط ها بوده است. هنوز هستند ما در بزرگان و پدر بزرگان ما که در این شهر به یاد دارند که اصلاحات رضاخانی و حرکت وی به سمت مدرنیته با به زور روسری از سر درآوردن زنان چه حکایت تلخی را در پی داشت تا آنجایی که خیلی از زنان این جامعه ترجیح دادند که خانه نشین شوند تا اینکه حجابشان به زور از پیکرشان برداشته شود و اکنون از پس گذشت چندین دهه آیا اینگونه حفظ حجابی که مردم در زمان رضا خانی با جان و دل از آن به دفاع پرداختند مناسب است؟ پس باز هم توصیه می شود که با مشاورة خاص از صاحبان فنی می توان به مقصود مد نظر رسید. نکتة دیگر اینکه کوچکترین نهاد جامعه خانواده است و اگر بپذیریم جامعه ای که در آن زندگی می کنیم خانواده بزرگتر ماست پس این خانواده بزرگ هم مستلزم اصول تربیتی خاص خودش است یک مثال ملموس می تواند ما را به راهکارهای مناسبی برساند فرض کنید در مواجهه با فرزندانمان به شیوه کتک زدن و یا تنبیه فیزیکی برای منع کردن وی از یک کار اقدام کنیم این برخورد فیزیکی ما در کسوت یک پدر که مدیر خانواده است تا چه زمان پاسخگو می تواند باشد آیا هنگامی که جوان، قد برافراشت و هم اندازة پدر شد باز هم تنبیه فیزیکی راه حل مناسب است؟ بی شک اگر در خانواده از عنصر گفتگوی مناسب و دو سویه بهره گرفت تا بتوان موانع را از سر راه کنار زد کاراتر نیست؟ پس چه بهتر تصمیماتمان در این مقولة به کوتاهی و زودگذری پیراهن های آستین کوتاه نباشد و کمی بیشتر از امروزمان را ببینیم. چگونه انتظار داریم که این جوان امروز در آینده ای نه چندان دور بتواند تصمیمات مهم جامعه خود را رقم بزند وقتی هم اکنون برای پوشیدن یک پیراهن و یا بلند بودن موی سرش باید از شهر قیچی شود و این اتفاق تلخ را با کدامین شکر بیامیزد تا در آینده مزه گس تلخ آن در زیر دندانهایش باقی نماند. به خاطر داشته باشیم که ما مصلح بشری نیستیم و تنها در مقام مجریان قانون باید دروازه قانون را آنچنان فراخ و دل انگیز کنیم که فکر خوار شمردن این قانون برای همگان انگاره ای نشد باشد. آنچه که در سیاست ارشادی رخ می دهد به مراتب کاراتر از آن چیزی است که در سیاست انتظامی و قضایی رخ خواهد داد. نکته دیگر که شاید عمومیت و جهان شمول تر است انگارة جامعه در حال توسعه است از مشخصه های جامعه در حال توسعه بروز رفتارها و ناهنجاریهای خاصی است که بعضاً موردپسند خیلی از افراد جامعه نمی تواند باشد و گاهاً این رفتارها پا را فراتر گذاشته و به افراط منتج می شوند اصول جامعه شناسی پذیرفته است که اینگونه رفتارها موج وارمی آیند و جاری می شوند و می روند فقط باید آن را درجریان مناسب خاص خود قرار داد تا در مسیر حرکت خویش بتواند جامعه در حال توسعه را به جامعه توسعه یافته بدل کند. پس از این منظر هم که بنگریم نیازمند ایجاد مجاری هدایت کننده هستیم نه قراردادن سدهای متعدد که بعضاً ممکن است . مصالحی که برای ساختمان اینگونه سدها به کار می بریم مناسب نبوده و تخریب شوند و آنروز است که این جریان به تخریب کل جامعه منجر گردد. در پای صحبت جوانان که می نشینی عنوان می کنند که باید پذیرش عقاید مختلف را در دستور کار خود قرار دهیم و بپذیریم که همیشه بخشی از حقایق نزد طرف مقابل ما می باشد. حال باید پرسید پاسخ منطقی ما برای اینگونه پرسش ها چیست؟ به الگوها اشاره شد و اینکه چه الگوی مناسبی را بر گزینیم، الگوهای ناموفق ایران دوران پهلوی (رضاخان) را داریم و یا در همسایگی مان الگوی نامناسب لاییک ها در ترکیه در مواجهه با حجاب زنان که در هر دو منجر به گرایش مردم به سمت دین شد حال ما به عکس اگر گام برداریم این گمان نمی رود که جوانان ما دین گریز شده و از الگوهای نامناسب غیردینی تبعیت کنند؟ پس آنچه که باقی می ماند تجدید نظر در برخوردهایمان است شاید به الگویی مناسب تر برای اصلاح نحوة پوشش در رفتارمان برسیم.


نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]