بسیج پایگاه اجتماعی

جمعه 86 شهریور 16 ساعت 7:0 عصر

ابراهیم بهشتى نامدار - آقاى مزروعى حزب مشارکت و مجموعه گروه‌هاى اصلاح طلب خود را براى حضور در عرصه رقابت انتخابات مجلس هشتم آماده مى‌کنند. حتما شما هم اذعان دارید که پرسش‌هاى متعددى در ذهن مخاطبان و حتى بخش‌هایى از بدنه طرفداران شما وجود دارد. سوال‌هایى از قبیل کیفیت حضور اصلاح طلبان، شرط و شروط هایى که مى‌توانند داشته باشند، برنامه‌ها یا رویکرد جدید که اتخاذ کرده‌ اند و ... قبل از پرداختن به این موضوعات اگر موافقید مختصرا ارزیابى داشته باشید از شرایط انتخابات و وضعیت اصلاح طلبان در آستانه انتخابات.‌
اگر بخواهیم مختصر نقبى تاریخى به طرح بحث اصلاح طلبى در ایران بزنیم باید به سال 1376 برگردیم. انتخابات ریاست جمهورى و اینکه آقاى خاتمى به صحنه آمد و با یک راى بالایى انتخاب شد. این اتفاق براساس یک نگاه تحلیلى بر تاریخ معاصر ایران، روندهاى طى شده و امکانى که مى‌توانست وجود داشته باشد، بود. به هر حال مجموعه اصلاح طلبان نگاهشان این بوده و هست که در چارچوب قانون اساسى جمهورى اسلامى فعالیت کنند و ظرفیت‌هاى موجود در قانون اساسى - که از آن غفلت شد، به ویژه جنبه‌هایى از آن را که در ایران مى‌تواند به پیشبرد حاکمیت قانون، مردم سالاری، آزادى‌هاى سیاسى اجتماعى و حفظ حقوق شهروندى کمک کند - را بازسازى و احیا کنند.دردوره 8 ساله که دو قوه مقننه و مجریه دست اصلاح‌طلبان بود تلاششان این بود که به صورت تدریجى و در قالب امکانات موجود این کارها را انجام دهند، اما به هر حال یکى مخالفت نیروهایى که در نهادهاى خاصى با اصلاحات سر موافقت نداشتند و موانع و مشکلاتى زیاد را به وجود آوردندو دوم هم به خاطر برخى ضعف‌ها و تحلیل‌هاى نادرستى که اصلاح طلبان از وضعیت داشتند، عملا منجربه این شد که آنها از صحنه سیاست و قدرت به حاشیه رانده شوند بعد با انتخابات مجلس هفتم و انتخابات ریاست جمهورى که باز به دلیل اشتباه بزرگ اصلاح طلبان در داشتن تعدد کاندیدا بود ومنجر به پیروزى نامزد محافظه‌کاران شد، کلا از عرصه نهادهاى حکومتى کنار زده شوند و فقط توانستند فعالیت خود را در عرصه جامعه مدنى داشته باشند.‌الان با توجه به این تجربه‌اى که به وجود‌آمده، آرایش نیروها و مهمتر از همه تجربه‌اى که در این دو سال از عملکرد جناح حاکم که به صورت کاملا یک دست هم بوده یک فرصت مجددى براى اصلاح طلبان به وجود آمده است چرا که تحلیل‌ ما این است که اکثریت مردم ایران خواهان اصلاحات هستند. منتها اصلاحاتى که با کمترین هزینه برایشان همراه باشد.اصلاح طلبان هم با توجه به چنین پشتوانه‌اى و با تجربه‌اى که از گذشته آموخته‌اند و به این نظر رسیده‌اند که باید نیروهایشان را تجمیع کنند، مى‌خواهند در عرصه سیاست فعال باشند و انتخابات پیش رو یکى از این عرصه‌هایى است که فکر مى‌کنند بایستى حضور موثر داشته باشند. آنها این را یک وظیفه ذاتى و شهروندى براى خود مى‌دانند ولى اینکه شرایط انتخابات چگونه خواهد بود آیا مثل مجلس هفتم خواهد بود یا متفاوت، اینکه اگر مجلس را هم در اختیار بگیرند چقدر قدرت عملى براى پیشبرد برنامه‌ها خواهند داشت؛ چیزهایى است که الان هیچ کس تصویر روشنى نسبت به آنها ندارد. الان شرایط داخلى و خارجى که ایران با آن مواجه است تقریبا مبهم است و بنابراین هیچ کس نمى‌تواند بگوید فردا چه خواهد شد.‌اصلاح طلبان به عنوان شهروندانى که نسبت به وضعیت کشور خود احساس مسوولیت دارند به این نتیجه رسیده‌اند که باید در عرصه سیاست حضور فعال داشته باشند و اعلام موضع کنند و به خصوص الان نظر و نگاه‌شان متوجه جامعه مدنى است و اینکه با جامعه ارتباط برقرار کنند و اگر امکان حضور فعال و موثر در انتخابات به وجود آمد در آنجا هم مشارکت داشته باشند.

س - به ضعف تحلیل‌هاى اصلاح طلبان اشاره کردید. اتفاقا بعد از انتخابات ریاست جمهورى نهم اکثر دوستان شما به تجزیه و تحلیل عملکرد گذشته تاکید وافر داشتند به گونه‌اى که گفته مى‌شد به یمن خروج یا اخراج شدن از قدرت فرصت مناسبى پیدا شده تا نقبى به اشتباهات زده شود. حال که دوباره عزم بازگشت کرده‌اید، در این فرآیند تجزیه و تحلیل گذشته به چه مسائل و نتیجه‌اى رسیده‌اید؟‌
به طور کلى باید گفت عرصه‌ سیاست و حکومت دارى عرصه آزمون و خطاست یعنى در هیچ کشورى نمى‌شود تصور کرد کسانى که قدرت را به دست مى‌گیرند یا آنها که فعال سیاسى‌اند دچار خطا و اشتباه نمى‌شوند و یا اینکه برنامه آنها به صورت صددرصدى محقق مى‌شود. این یک امر طبیعى است که وقتى گروه حاکم نتواند خواسته‌هاى شهروندان را پاسخ دهد، آنها به یک گروه دیگر راى مى‌دهند بنابراین این اصل جزء اصول مردسالارى است.

س - با این وصف شما مى‌پذیرید که اصلاح‌طلبان نتوانستند خواسته‌هاى مردم را محقق کنند؟
توضیح مى دهم. بنابراین اگر فرض کنیم که جامعه ما یک جامعه مردم‌سالار باشد این مفهومش این نیست که یک جریانى دائم در حاکمیت مى‌ماند. من فکر مى‌کنم در ایران هم این جابجایى شاید از یک جنبه‌اى بد نبود. براى اینکه در همه 8 سالى که اصلاح طلبان در مجلس و دولت بودند، منتقدان و مخالفان آنها - که یکى از اشتباهات ما این بود که قدرت کارشکنى آنها را نتوانستیم درست محاسبه کنیم- آنقدر کارشکنى کردند تا اصلاح طلبان را ناکارآمد جلوه دهند.‌اما این اتفاق که اینها آمدند دولت را دردست گرفتند به نظر من از این جهت خیلى خوب شد که جامعه امکان این را یافت تا توان،‌ امکان، مدیریت، نگرش و نگاه این جریان را خوب بشناسد. یعنى الان قضاوت و ارزیابى که نسبت به جناح محافظه‌کار مى‌شود با دو- سه سال پیش از زمین تا آسمان تفاوت کرده است. این یک فرصت است براى ما. بنابراین فکر مى‌کنم این جابجایى قدرت توانسته است یک امکان مقایسه را در جامعه بین اصلاح طلبان و مخالفین آنها به وجود بیاورد. و اما ضعف‌هایى که به خود اصلاح‌طلبان برمى‌گردد و الان همه دوستان ما آن را پذیرفتند یکى این که ما یک سازماندهى مناسبى را براى پیشبرد جریان اصلاحى نداشتیم ،درواقع احزاب و گروه‌هایى که حامى اصلاحات بودند هم به لحاظ تک تک آنها و هم به لحاظ جبهه‌، دچار ضعف و فتور بودند. دراین دو سال تقریبا همه به این ضعف‌ پى بردند و ضرورت سازماندهى مجدد را درک کرده‌اند.‌فعلا بخشى از نیروهاى اصلاح طلب که خیلى سر سازگارى با فعالیت حزبى نداشتند خودشان حزب تشکیل داده‌ اند و فعال شده اند.دومین نکته اینکه اصلاح طلبان در سایه تجربه‌اى که به دست آوردند متوجه شدند که اگر بخواهند در عرصه سیاست با مخالفین خود رقابت کنند و در این میدان پیروزى را از آن خود کنند، باید در کنار هم قرار بگیرند یعنى یک حرکت ائتلافى داشته باشند.به نظر من این دو موضوع که ضعف‌هاى ما در آن دوران بود حداقل از لحاظ نظرى و تا حدودى از لحاظ عملى پذیرفته شده که اگر اصلاح طلبان خواستند به قدرت برگردند باید سازمان درونى و اتحاد خود را درست کنند.

آقاى مزروعى فکر مى‌کنید دست گذاشتن روى وظیفه شهروندى و آزمون و خطا براى بازگشت به عرصه رقابت مى‌تواند منتقدان شما که اتفاقا بخش عمده آنها از بدنه طرفداران اصلاح طلبان هم هستند را قانع کند. به آنها حق مى‌دهید که بپرسند مگر چه چیزى نسبت به گذشته تغییر کرده است که شما عزم بازگشت کرده‌اید؟
در سیاست باید یک مفروضاتى را همیشه در نظر داشت. آزمون و خطا هم به شرطى است که همه قواعد مردم‌سالارى رعایت شود. یعنى این طورى نبوده است که اصلاح طلبان در مجلس هفتم توسط مردم پس زده شده باشند. انتخابات مجلس هفتم یک انتخابات غیررقابتى بود.

ولى انتخاباتى بود که دولت اصلاحات مجرى آن بود؟
خوب دولت باید پاسخگو باشد. ما نظر خودمان را مى‌گوییم. بنابراین یک انتخابات رقابتى نبود پس کسى نمى‌تواند ادعا کند که آن انتخابات باعث شد اصلاح طلبان از طرف مردم کنار زده شوند و اصول گراها برنده شوند.در انتخابات ریاست جمهورى هم آنچه باعث پیروزى نماینده اصول گراها شد تفرقه و تشتتی بود که در میان اصلاح طلبان بود وگرنه جمع آراى کاندیداهاى اصلاح طلب از اصول گراها بیشتر بود این نشان مى‌داد که اکثریت مردم طرفدار اصلاح طلبان هستند. در واقع این راهبران جریان اصلاحات بودند که نتوانستند این تفرقه را تبدیل به یک نیروى اجتماعى موثر کنند. بنابراین من معتقدم اگر پایگاه اجتماعى اصلاح طلبان مجتمع شود الان هم از پایگاه محافظه‌کارها بسیار بیشتر است و به لحاظ گرایش سیاسی، جامعه خیلى تفاوتى با دوران دوم خرداد 76 نکرده است. ‌شاید تفاوتش این باشد که بخشى از نیروهایى که در خرداد 76 به آقاى خاتمى راى دادد الان معتقد باشند که اصلاحات در نظام کنونى ممکن نیست و ازاصلاحات عبور کرده باشند. کسانى که مى‌گویند اصلا نباید در انتخابات شرکت کرد. ولى این نیست که از اصلاح طلبان بریده باشند و به دامن اصولگرایان پیوسته باشند. پس به لحاظ پایگاه اجتماعى معتقدم همین الان اگر یک انتخابات آزاد و رقابتى برگزار شود حتما اصلاح طلبان برنده آن هستند.و اما درباره سوال شما، کسانى که در جامعه به صورت فردى یا جمعى فعالیت سیاسى مى‌کنند یک دیدگاه‌ها و تحلیل‌هایى به عنوان شهروند دارند. این دیدگاه‌ را عرضه مى‌کنند، یک عده مى‌پذیرند یک عده نمى‌پذیرند. طبیعى است که آنها به عنوان یک نیروى سیاسى حداکثر تلاش خود را بکنند تا مخاطبین خود را اقناع کنند.‌آنها در یک جامعه آزاد تلاش مى‌کنندتا از طریق ارتباط و توضیح براى خود راى جمع کنند ،یک مشکلى که الان اصلاح طلبان با آن مواجه‌اند این است که بخش‌هایى از خطوط ارتباطى آنها با جامعه قطع شده است مثل روزنامه، میتینگ و ... اما این که فکر کنیم اصلاح طلبان که آمدند همه خطوط برقرار مى‌شود و مى‌توانند همه را قانع کنند اصلا قابل تصور نیست. اصلاح طلبان وظیفه خود را انجام مى‌دهند.‌در سیاست آنچه به عنوان وظیفه براى بنده یا یک حزب تعریف مى‌شود این است که کالاى خود را به بهترین نحو بتواند ارائه کند. حالا این جامعه یا مى‌پذیرد یا نمى‌پذیرد. ضمن اینکه اصلاح طلبان یک گزینه پیش روى خود دارند و آن اینکه با توجه به مجموعه شرایطى که در ایران ودرعالم واقع با آن رو به رو هستیم به این گزینه رسیده ایم. دیگرانى که این گزینه را نقد مى‌کنند باید گزینه‌هاى خود را عرضه کنند. حداقل تا حالا گزینه دیگرى که بتواند مطرح شودو قابل دفاع باشد ندیده‌ایم. مثلا در مقابل این گزینه که سیاست ورزى نکنید ودر انتخابات شرکت نکنید چه اتفاقى مى‌افتد؟ یعنى آن گزینه دیگرى که بتواند بدیل گزینه اصلاح طلبان باشد حداقل تا حالاندیدیم.

س - فکر مى‌کنم مناقشه بر سر کیفیت حضور اصلاح طلبان باشد. همانگونه که خودتان اشاره کردید مخالفت نهادهاى خاص همچنان برقرار است و تصور نمى‌شود که شما در صورت پیروزى هم بتوانید روزنامه و میتینگ و... داشته باشید. از طرفى شما در حال حاضر برخلاف دوره قبل که با رقیبانى چون راست سنتى مواجه بودید با جریانى رو به رو هستید که به لحاظ پذیرش برخى قواعد نسبت به محافظه‌کاران سنتى بسیار متفاوت است این جریان به یمن حضور در قدرت و دست‌یابى به امتیازات و امکانات، قدرت بیشترى یافته و اعتماد به نفس بالایى هم در رویارویى با شما پیدا کرده است. فکر نمى‌کنید وضعیت براى شما به مراتب بدتر از گذشته شده باشد؟
نه این تحلیل شما درست نیست. براى اینکه وضعیت محافظه‌کاران قبل از رسیدن به قدرت با آنچه الان دارند بسیار متفاوت است اتفاقا ظاهرش این است که اینها توانسته‌اند قدرت را در اختیار بگیرند و عرض اندام کنند اما عملکردشان یک شکنندگى شدید براى آنها به وجود آورده است.

س - منظور از افزایش قدرت، همان قدرت‌ها و امتیازات پنهان است؟
فرقى نمى‌کند. اتفاقا اینها قبلا از قدرت پنهان شان مى‌توانستند استفاده کنند اما حالا به راحتى نمى‌توانند. تمام کسانى که مى‌آمدند شلوغ مى‌کردند، جلسات را به هم مى‌زدند، کفن مى‌پوشیدند و تظاهرات راه مى‌انداختند قدرت پنهان اینها بودند،اما از زمان رسیدن به قدرت گویى آب شدند و رفتند توى زمین. من معتقدم که در‌آینده هم نمى‌توانند از اینها استفاده کنند.این قدرت ها به لحاظ فیزیکى باید بتوانند در میدان عمل حاضر شوند. قبلا خیلى راحت در برابر اصلاح طلبان وارد میدان مى‌شدند. به نظر من الان دیگر نمى‌توانند این کار را بکنند.‌

س - الان که نیازى ندارند وارد شوند؟
نیازى نیست ولى درآینده هم نمى‌توانند این کارها را بکنند. آن انگیزه‌ها و شعارهایى که مى‌دادند آب شده. یک روزگارى اینها در برابر اصلاح طلب‌ها مى‌گفتند که اصلاح طلبان همش دنبال مسائل سیاسى و فرهنگى هستند و به معیشت مردم نمى‌رسند. شما حکومت را بدهید دست ما، تا معیشت مردم را درست ‌کنیم. الان در این دو سال معیشت مردم بهتر شده یا بدتر؟ آن زمان مردم فکر مى‌کردند شایداینها بتوانند کارى بکنند اما الان فهمیده‌اند که چنین اتفاقى نمى‌افتد.‌ضمن اینکه خود آنهایى که این حرف‌ها را مى‌زدند الان که آمده‌اند در مصدر مسوولیت و حکومت ،دیده‌اند که تحقق آن حرف‌ها به این آسانى‌هانیست، براى اینکه اقتصاد عدد است، رقم است، برنامه مى‌خواهد، حساب و کتاب دارد. اتفاقا از این جهت نیروهاى خودشان فرسایش پیدا کرده است.‌دیگر ادعاها و حرف‌هاى قبلى را نمى‌زنند. مثلا وزیر کار گفته است سالانه نیاز به 200 میلیارد دلار سرمایه‌گذارى داریم. آقاى جهرمى در دوره اصلاحات چرا این حرف را نمى‌زد و چرا همش در جهت مخالفت با اصلاح طلبان کارمى‌کرد؟ چون الان مسوولیت گرفته، حساب کار دستش آمده به این نتیجه رسیده براى اینکه مشکلات اقتصادى کشور حل شود باید 200 میلیارد دلار سرمایه‌گذارى شود. اما این مقدار سرمایه را از کجا مى‌خواهد بیاورد. این حرف در قضاوت‌ها یک ما به ازایى دارد. بنابراین قدرت به همان میزان که مى‌تواند عده‌اى را بالا بیاورد به همان میزان هم شکنندگى ایجاد مى‌کند.‌ اتفاقا شکنندگى محافظه‌کاران در حال حاضر خیلى بیشتر از 2سال و4سال پیش است. این قاعده البته در مورد همه نیروها صادق است. یکى ازدلایلى که آقاى احمدى نژاد را رئیس جمهور کرد ناشناس بودن ایشان در برابر دیگر کاندیدادها بود. مثلا مردم از آقاى هاشمى رفسنجانى یک ارزیابى داشتند ولى آقاى احمدى نژاد مثل یک هندوانه بریده نشده بود. اما الان این هندوانه بریده شده و همه مزه‌اش را چشیده‌اند.ولى در خصوص موانعى که از قبل بوده و الان هم هست؛ یک بخشى از آن موانع که حقوقى است الان هم هست و خیلى فرق نکرده است. یک بخشى هم برمى‌گردد به موانع اجتماعى یا همان ساختار حقیقى جامعه. من فکر مى‌کنم الان ساختار حقیقى جامعه نسبت به 2 سال پیش آماده‌تر است براى اصلاحات. موانع وجود دارد ولى کشور را که نمى‌توانیم تعطیل کنیم. زندگى را که نمى‌توانیم تعطیل کنیم. به عنوان یک شهروند با همه این شرایط بایستى بیاییم ببینیم چگونه مى‌شود در این وضعیت بهبود ایجاد کرد.‌اگر ایران گرفتار این مشکلات نبود که اصلا بحث اصلاحات منتفى بود. مثل همه کشورهاى دیگر اداره مى‌شد. اما ما چون با یک واقعیت‌هایى مواجه هستیم که ریشه در ساختار گذشته جامعه ما دارد، میل به خود کامگى و استبداددارد، خیلى دنبال این نیست که تن به قانون بدهد، باید به تدریج در درون این نیروها فرسایش ایجاد کنیم تا اصلاحات جلو برود.

س - من تاکید مى‌کنم که مشکل بر سر کیفیت حضور اصلاح طلبان است. الان از قراین و شواهد پیداست که دوستان شما اصل را به حضور در انتخابات گذاشته‌اند فارغ از نتایج و شرایط آن. با توجه به تاثیرى که مشارکت یا عدم مشارکت اصلاح طلبان خواهد داشت فکر نمى‌کنید شرکت بدون شرط در انتخابات دست مخالفان و رقیبان شما رابازتر مى‌کند؟
این بحث‌هایى که شما مى‌کنید الان کدر است. هیچ کس نمى‌تواند پاسخ بدهد. بخشى از این بحث‌ها را هر چه به انتخابات نزدیک مى‌شویم باید درباره‌اش تصمیم گرفت. سیاست دقیقا مرتبط با مسائل روز است. من به هیچ وجه نمى‌توانم درباره یک ماه ، دو ماه دیگر بگویم چه کار مى شود کرد.‌الان اصل بر این است که باید در انتخابات حضور پیدا کرد، باید جامعه را آگاه کرد. بایستى تا جایى که امکان دارد روى فرآیند سلامت انتخابات تاثیر گذاشت. ولى اینکه شما مى‌گویید کیفیت حضور، من الان نمى‌توانم درباره آن پیش‌بینى داشته باشم.

س - الان به نظر مى‌رسد رقیبان شما پذیرفته‌اند که اصلاح طلبان تحت هر شرایطى در انتخابات شرکت مى‌کنند. کاربه جایى رسیده است که در نتیجه اتهاماتى که خود اصلاح طلبان به یکدیگر مى‌زننند آقاى بادامچیان هم مى‌گویند، اصلاح طلبان باید از مردم عذرخواهى کنند.
حرف‌ هایى که در رقابت سیاسى بین گروه‌ها گفته مى‌شود مثل همین تندروى ، کندروى و اعتدال اصلا ارزش ندارد که درباره آن بحث کنیم. براى اینکه هیچ ملاکى براى سنجش آن وجود ندارد. در عالم رقابت سیاسى بخصوص در ایران که خیلى مقید به آداب و اخلاق سیاسى هم نیستند گفتن این حرف‌ها خیلى راحت است اما تاثیرگذارى چندانى هم ندارد. در عرصه سیاسى آنچه در نهایت تعیین کننده مى‌شود پایگاه اجتماعى است که نیروها دارند. اگر اصلاح طلبان بتوانند آن پایگاه اجتماعى‌شان را بسیج کنند خیلى از این مسائل را با همان نیروى اجتماعى حل مى‌کنند.مثلا در انتخابات خرداد 76 تا یک هفته قبل از روز انتخابات خیلى نمى‌شد پیش بینى کرد که آقاى خاتمى برنده مى‌شود ولى وقتى این پایگاه اجتماعى بسیج شد و 20 میلیون آمدند راى دادند، هیچ کس نمى‌توانست در برابرش مقابله کند و همه پذیرفتند آقاى خاتمى بشود رئیس جمهور. عالم سیاست عالم تنازع بین نیروهاى اجتماعى وسیاسى است. شما باید بتوانید این نیروى اجتماعى را به صحنه بیاورید. ‌

آقاى مزروعى اگر از کیفیت حضور بحث نکنیم، از شرط و شروط‌ ها بحث نکنیم، از ادعاهاى سیاسى گروه‌ها هم حرف نزنیم، پس از چه چیز بگویم؟ شما چطورى مى‌خواهید این نیروى اجتماعى را بسیج کنید؟
انتخابات در اسفند ماه برگزار مى‌شود. یعنى 7 ماه دیگر. شما در ایران نمى‌توانید پیش بینى کنید که فردا چه اتفاقى مى‌افتد. یک مساله مهمى که الان در کشورما وجود دارد بحث پرونده هسته‌اى است. تعاملى که ایران بادنیا دارد. شما نمى‌دانید این موضوع به چه سمت و سویى مى‌رود. یعنى یک عامل برون‌زایى ممکن است همه چیز را در ایران تغییر دهد. این طورى نیست که ما فقط بتوانیم تصمیم بگیریم. در داخل هم همین طور. شما نمى‌دانید که آرایش سایسى نیروها و جهت گیرى آنها چگونه خواهد شد. مثلا الان کسى نمى‌داند که اصول گرایان مى‌توانند متحد شوند یانه ؟ یا در جناح اصلاح طلب هم همین طور. این یک روند است. کیفیت حضورى که شما مى‌گویید و پاسخى که مى‌خواهید از من بگیرید شاید یک ماه به انتخابات بشود درباره آن بحث کرد. الان با این شرایط بزرگترین کارى که اصلاح طلبان مى‌توانند بکنند این است که آمادگى‌هاى لازم را براى حضور موثر در انتخابات فراهم کنند. مهمترین آن هم بسیج پایگاه اجتماعى است.‌

س - در ارتباط با همین موانعى که شما هم اذعان دارید همچنان وجود دارد؛ آقاى عبدى در مصاحبه‌اى گفته‌اند که اصلاح طلبان فقط دنبال مسوولیت پذیرى هستند. یعنى مسوولیت مى‌پذیرند اما قدرت و اختیارات لازم را ندارند. این موضوع سبب عدم موفقیت آنها و سرخوردگى مخاطبانشان مى‌شود.
‌ملاکى براى اندازه‌گیرى این ادعا وجود ندارد. یعنى چه؟

س - مثل آقاى خاتمى که مسوولیت داشتند اما به گفته خودشان تدارکاتچى بودند؟
نه. ارزیابى ما بایدمبتنى بر یک سرى شاخص‌هاى واقعى و عینى باشد. آیا آقاى خاتمى برنامه‌اى که داده بود یا اصلاح طلبان در مجلس ششم اصلا نتوانستند آن را پیاده کنند؟ قطعا اینطورى نست. دربخش‌هایى موفق بودند و در بخش‌هایى نبودند. همان بخشى که موفق بودند به نفع جامعه بوده است. صفر و صدى که نباید به قضایا نگاه کرد. من معتقدم قوانینى که در مجلس ششم اتفاقا در مسائل اقتصادى اجتماعى تصویب شده تحول ایجاد کرد. متاسفانه بعد ادامه پیدا نکرده اما همان مقدار هم موثر بوده است. بستگى به این دارد که ما چه انتظاراتى داشته باشیم.اتفاقا یکى از اشتباهات بخشى از مجموعه اصلاح طلبان در گذشته این بود که انتظاراتى را در جامعه دامن زدند که اصلا قابل تحقق نبود.‌فرض بگیریم که ما الان یک برنامه داریم. باید مشخص کنیم که چند درصد آن اگر تحقق یافت قابل دفاع است. فرض مى‌کنیم اصلا برنامه‌اى هم نبود، همین که آدم‌هایى بروند به مجلس که قانون جدید هم تصویب نکنند ولى قوانینى هم تصویب نکنند که مزاحم زندگى مردم شود مثبت است. مجلس ششم خوبى اش این بود که اگر کسى حقوقش تضییع مى‌شد یک پناهگاهى داشت که رجوع کند. نطق‌هایى که در مجلس ششم ایراد مى‌شد دائم در دفاع از حقوق مردم بود.این بسته به نوع نگاه و نوع انتظارات دارد. ما به عنوان یک ایرانى چه هزینه‌اى را مى‌خواهیم بابت ایرانى بودن خودمان بدهیم؟ بنده اگر یک مسوولى بشوم که اختیار نداشته باشم ولى مزاحمتى هم براى مردم ایجاد نکنم بهتر از آدم دیگرى هستم که اختیار دارد ولى مزاحمت ایجاد مى‌کند.همین به نفع مردم است. انتظارات ما باید مناسب با شرایط ، ویژگى‌ها و واقعیت‌هاى جامعه باشد. ما فرض کنیم که همه اصلاح طلبان با این فرض آقاى عبدی، در خانه نشستند، چه اتفاقى مى‌افتد؟ اتفاقى نمى‌افتد.‌

س - اگر واقعا اتفاقى نمى‌افتد پس این همه اصرار بر حضور براى چیست؟
حداقل‌اش این است که با حضور خودشان پیش مى‌روند و جلو خیلى از مزاحمت‌ها را مى‌گیرند و این به نفع مردم است. آقاى عبدى آن طرف قضیه را نمى‌گویند که اگر مردم و اصلاح طلبان رفتند و در خانه نشستند چه اتفاقى مى‌افتد.


نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]