هر بار که بحث تغییر رئیس کل بانک مرکزی مطرح می‌شود، نام طهماسب مظاهری به عنوان نخستین گزینه برای جایگزینی رئیس کل، در صفحه اول روزنامه‌ها می‌نشیند. این سناریو چند سال است که تکرار شده اما هربار پررنگ‌تر از قبل، دوباره مطرح می‌شود.
طهماسب مظاهری که در سال‌های پایانی دولت محمد خاتمی، مشاور اقتصادی رئیس‌جمهوربود، با تشکیل دولت دوم اصلاحات، درکسوت وزیر اموراقتصادی و دارایی، به کابینه راه یافت. مظاهری حدود دوسال در کابینه دوام آورد اما هیچ کس نفهمید به چه دلیل ازسوی محمد خاتمی کنار گذاشته شد تا سیدصفدرحسینی جای او را بگیرد. با تشکیل دولت محمود احمدی‌نژاد، از طهماسب مظاهری به عنوان یکی از گزینه‌های ورود به کابینه یاد می‌شد اما سهم او از دولت نهم، قائم‌مقامی وزارت امور اقتصادی و دارایی بود که پس ازمدتی، بنابه دلایلی نامعلوم، به پایان رسید. مظاهری با این حال از پست قائم‌مقامی داوود دانش جعفری، به مدیرعاملی بانک توسعه صادرات رضایت داد تا نامش همیشه در فهرست ذخیره‌های دولت احمدی‌نژاد باقی بماند.


یک باردیگر نام شما برای ریاست بانک مرکزی مطرح شده است. آیا با شما دراین مورد صحبتی شده است؟
من از شما می‌شنوم. تاحالا باکسی در این مورد صحبت نکرده‌ام.

به چه دلیل اینقدر نام شما به عنوان کاندیدای ریاست بانک مرکزی مطرح می‌شود؟
این را ازهمکاران خود بپرسید.

جدی می‌گویید؟ تا حالا صحبتی با شما دراین مورد نشده است؟
هنوز نه.

خودتان علاقه دارید به بانک مرکزی بروید؟
من چند سالی در بانک مرکزی بوده‌ام. در سیستم اقتصادی ایران، بانک مرکزی قلب تپنده‌ای است که سیاست‌های اقتصادی دولت در آن می‌تپد. پیش از اینکه به وزارت اقتصاد بروم فکر می‌کردم، وزارت اقتصاد قلب تپنده اقتصاد است اما بعدها متوجه شدم که قلب اقتصاد در بانک مرکزی می‌زند.

این یعنی که شما علاقه دارید به بانک مرکزی بروید؟
هرکجا باشم، فرقی نمی‌کند. مهم برای من توفیق خدمت است. جدی می‌گویم. زمانی که برای شهرداری تهران یا همکاری با دکتر دانش‌جعفری مطرح شده بودم انتقاد می‌کردند که چرا وزیر سابق باید شهردار یا قائم‌مقام شود. من گفتم برای من مهم خدمت است. شاید گفتن این جمله‌ها در چنین شرایطی درست نباشد اما خوشحالم که می‌توانم مثمرثمر باشم.

سوالم را طور دیگری مطرح می‌کنم. آقای مهندس، اگر قرار باشد به بانک مرکزی بروید، فکر می‌کنید چه برنامه‌هایی باید در اولویت کاری شما قرار گیرد؟
من قرار نیست به بانک مرکزی بروم اما درحال حاضر به عنوان یک کارشناس با شما صحبت می‌کنم. به اعتقاد من اولین چیزی که اقتصاد ما را تهدید می‌کند، ناهماهنگی سیاست‌های بانک مرکزی با مجموعه دولت است. در طول چند سال گذشته، قدم‌های مثبتی برداشته شد تا استقلال بیشتری به بانک مرکزی اعطا شود.
من معتقدم تصمیم‌گیری درمورد سیاست‌های پولی باید مستقل از سیاست‌های مالی، صورت گیرد. توجه کنید که باید، در عین حال سیاست‌های پولی و مالی در مجموعه دولت و در داخل حکومت با هم هماهنگ شود. منظور من این است که سیاست گذار پولی یعنی بانک مرکزی، نباید تحت‌تاثیر سیاست‌ گذار مالی یا نهاد بودجه‌ریز که پیش از این، توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی تنظیم می‌شد، قرار گیرد.

شما زمانی که وزیر اقتصاد بودید، همین اعتقاد را داشتید؟
من در وزارت اقتصاد هم چنین اعقادی داشتم.

اما میان شما و رئیس کل بانک مرکزی همیشه اختلاف بود.
اختلاف برسراین بود که من معتقد بودم باید سیاست‌های بازار سرمایه را وزارت اقتصاد تنطیم کند و سیاست‌های پولی را بانک مرکزی. آن روزها وزیر اقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی را تعیین می‌کرد اما ریاست شورای بورس بر عهده رئیس کل بانک مرکزی بود. این تناقض‌ها اختلاف‌زا بود.
بحث اصلی من این است که باید یادمان باشد، اگر سیاست‌های مالی دولت، کسری بودجه تحمیل کرد، سیاست‌گذار مالی نباید برای برطرف کردن کسری بودجه، به سیستم بانکی دستور دهد. یعنی نباید اتفاقی بیفتد که سیاست پولی، برای هدف سیاست مالی تغییر کند.

آقای مهندس، شما طرفدار چه نوع رابطه‌ای میان سیاست‌های پولی ومالی هستید؟
من اعتقاد دارم سیاست‌های پولی و مالی، می‌توانند مستقل از هم عمل کنند اما در عین حال نباید فراموش کنیم که این سیاست‌ها، مکمل هم هستند. استقلال در سیاست‌های یکی از این دو بخش، به معنی وابستگی بخش دیگر نیست. به اعتقاد من، استقلال سیاست‌های پولی، این معنی را می‌دهد که سیاست‌ها نباید تحت‌تاثیر سیاست‌های مالی قرار گیرد. کار در مورد استقلال بانک مرکزی از چندسال پیش آغاز شد و من امیدوارم مجموعه دولت، در مورد تکمیل سیاست‌های استقلال بانک مرکزی، برنامه‌ریزی‌های جدیدی داشته باشد. اگر به یاد داشته باشید، زمانی، وزیر اقتصاد، می‌توانست رئیس کل بانک مرکزی را به رئیس‌جمهوری پیشنهاد کند. این سیستم استقلال بانک مرکزی را زیرسوال برده بود اما زمانی که من در وزارت اقتصاد بودم، پی به نادرست بودن این سیاست بردم بنابراین تلاش کردم ریاست شورای بورس را به وزیر اقتصاد منتقل کنم و در عوض در قانون برنامه مطرح شد که وزیر اقتصاد رئیس کل بانک مرکزی را به رئیس‌جمهور پیشنهاد نکند. بنابراین بحث استقلال بانک مرکزی و تفکیک سیاست‌ها به طور قطع باید مورد توجه قرار گیرد و همچنان ادامه پیدا کند.

درمورد نرخ سود تسهیلات بانکی چه دیدگاهی دارید؟ آیا با رئیس‌جمهورهمسو هستید؟
در هرصورت نرخ سود تسهیلات کاهش یافته است. من هم اعتقاد دارم میان نرخ سود بانکی و تورم رابطه جداناپذیری وجود دارد. اما از آن طرف انتقادهایی به سیستم بانکی ایران وارد است. دراین زمینه برخی می‌گویند نباید به صورت دستوری سود بانکی کاهش پیدا کند. این موضوع در کشور ما، هم موافق دارد و هم مخالف. هر دو طیف هم با جدیت استدلال‌های خود را مطرح می‌کنند. فرض کنید من موافق این باشم که میان تورم و نقدینگی رابطه تنگاتنگی وجود دارد، در مقابل افراد زیادی هم وجود دارند که این رابطه را قبول ندارند. این موضوع باید به صورت خیلی دقیق و مبسوط برای مجلس و دولت مطرح شود تا دراین زمینه اختلاف‌نظری وجود نداشته باشد. در این زمینه، مجلس به دولت تکلیف کرده بود که باید نرخ سود بانکی را پایین بیاورد. به هرصورت اقدام رئیس‌جمهور برای کاهش نرخ سود تسهیلات، خیرخواهانه بود و بانک‌ها باید خیلی زودتر از اینها، راهکارهای قانع‌کننده‌ای به دولت ارایه می‌دادند.

شما کاهش دستوری نرخ سود را تایید می‌کنید؟
اصولا اقتصاد دستوری را سفارش نمی‌کنم اما اعتقاد دارم سیستم بانکی می‌توانست، با استدلال، رئیس‌جمهوررا راضی کند تا زمینه ابلاغ بخشنامه رئیس‌جمهوری، فراهم نشود.

نسخه شما برای کاهش نرخ سود تسهیلات چیست؟
در وهله اول باید کاهش نرخ تورم به عنوان عالی‌ترین هدف، مدنظر مجموعه دولت قرار گیرد.
تبیین این دیدگاه وظیفه رئیس کل بانک مرکزی است. این‌که میان تورم و نقدینگی رابطه‌ای تنگاتنگ برقرار است را همه کارشناسان قبول دارند. پس همه می‌دانیم تصمیم‌گیری‌هایی که موجب افزایش نرخ تورم می‌شود افزایش سود بانکی را نیز لازم دارد. بنابراین دولت وظیفه دارد در تنظیم سیاست‌های اقتصادی‌اش، این موضوع را مدنظر قرار دهد.
به طور مثال باید بودجه طوری نوشته شود که اثرات تورمی آن به حداقل برسد. پرهیز از کسری بودجه، کاهش هزینه‌های جاری و پیش‌بینی سیاست‌هایی که کاهش هزینه دولت را به دنبال دارد، از جمله وظایف دولت، به معنای فراگیر آن است.

وزارت اموراقتصادی ودارایی هم باید در مدیریت صحیح بازار سرمایه، تنظیم سیاست‌های صنعت بیمه، شفاف‌سازی نظام حسابرسی و در نهایت رونق سرمایه‌گذاری با هدف کاهش نرخ تورم حرکت کند. بانک مرکزی هم باید برای کاهش نرخ سود بانکی از طریق افزایش بهره‌وری، تسهیل نقل و انتقال وجوه، شفاف‌سازی قوانین بانکی و افزایش رقابت و ایجاد زمینه برای استقرار بانکداری الکترونیکی، برنامه‌ریزی کند. درعین حال کاهش تسهیلات تکلیفی، و کاهش مطالبات معوق و افزایش سرمایه بانک‌ها به منظور افزایش قدرت وام‌دهی آنها می‌تواند در دستور بانک مرکزی قرار گیرد تا با این گونه برنامه‌ریزی، شرایط کاهش نرخ سود تسهیلات را فراهم کند.

من معتقدم هر کارشناسی با هر دیدگاهی که دارد، به این نکته معترف است که نظام بانکی ما کارآمد نیست. بنابراین به دور از فضای سیاسی موجود، باید به سمت اصلاح امورحرکت کرد.

اخیرا رئیس‌جمهور شورایی را مامور اصلاح نظام بانکی کرده است، به نظر شما چه اصلاحاتی باید مدنظر این گروه قرار گیرد؟
به نظر من سیستم بانکی کشور باید بتواند منابع مالی لازم برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را تامین کند تا سرمایه‌گذار روی این منابع، حساب باز کند. این مهم‌ترین وظیفه‌ای است که بانک‌های ایرانی باید به آن توجه کنند این موضوع مورد توجه دولت است وباید به سمت تحقق آنکه اتفاقا شعار درستی هم هست، حرکت کرد.
درعین حال با هردیدگاهی که نظام بانکی ایران را مطالعه و باز تحقیق کنیم، به این نکته می‌رسیم که نظام اداری بانک‌ها معیوب است.

اگر نظام بانکی کشوری توان ارایه خدمات با استفاده از آخرین شیوه‌های مدرن را نداشته باشد، اهداف اقتصادی آن کشور تحقق نمی‌یابد. پس باید راهکارهایی برای بازسازی وسازماندهی بانک‌ها تنظیم کنیم. باتوجه به اینکه می‌دانیم نحوه مدیریت بانک‌ها در ایران ناکارآمد است، باید نظام بانکداری ایران را متناسب با شرایط روز بانکداری جهان بازنگری کنیم.
به نظر من، به ابزارهای جدیدی نیاز داریم تا سیستم بانکی کشور از حالت کم‌رمق فعلی خارج شود و خدمات نوینی ارایه کند که مطابق با شأن و اقتصاد کشورباشد. در سیستم بانکی ما رقابت به معنای واقعی وجود ندارد پس باید زمینه اصلاح ساختار بانک‌ها را با هدف افزایش رقابت وبالا بردن کیفیت خدمات بانکی، فراهم کنیم.

درمورد کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی همان طور که پیش ازاین هم گفتم، این جمله که هدف‌گذاری اقتصادی دولت باید به نوعی ساماندهی شود که هدف اصلی آن کاهش سود بانکی باشد، باید سرلوحه کار مدیران اقتصادی قرار گیرد بنابراین باید مشخص کنیم که چه راه‌هایی برای کاهش نرخ تورم وجود دارد و به همان سمت حرکت کنیم.
براساس پیش‌بینی‌ها، روند رشد قیمت نفت طی سال‌های آینده ادامه خواهد داشت و در این رابطه مدیریت منابع توسط بانک‌ها مهم است.
شاید لازم باشد که قوانین بانکداری با هدف استفاده از ابزارهای مدرن ودرعین حال عقود اسلامی مورد تایید، بازنگری شود.

به نظر من شورایی که ماموریت یافته است نظام بانکداری کشور را مطالعه و بازخوانی کنند، باید به این نکته مهم توجه کند که فضای کنونی اقتصاد کشور بعد از ابلاغیه اصل 44، بخش خصوصی محور شده است. این نکته ایجاب می‌کند که قوانین بانکداری، با این دید بازنگری شود که اقتصاد مردمی شده است ودیگر دولتی نیست.

و به عنوان آخرین سوال، با توجه به اینکه بانک‌های ایران تحریم شده‌اند، فکر می‌کنید رئیس کل آینده بانک مرکزی باید چه اقدامی برای بی‌اثر کردن تحریم‌ها داشته باشد؟

رئیس کل بانک مرکزی که هنوز تغییر نکرده است
ظاهرا قرار است آقای شیبانی بانک مرکزی را ترک کنند.
همه می‌دانیم تحریم بانک‌های ایران چیزی را عوض نمی‌کند در عوض بدنامی زیرپا گذاشتن قواعد اقتصاد آزاد به نام تحریم‌کنندگان ثبت می‌شود. مجموعه نظام، درمورد سیاست هسته‌ای به جمع‌بندی رسیده است و تحریم‌ها نمی‌تواند خللی در ادامه راه ایجاد کند. در تحریم شاید مدتی تجارت ایران مختل شود اما زیان واقعی را بانک‌های برزگ منطقه می‌بینند که با سرمایه ایرانیان راه‌اندازی شده‌اند. ایرانی‌ها مشتریان خوبی برای بانک‌ها و بیمه‌های منطقه بوده‌اند و قطعا خوشحال نمی‌شوند از اینکه مشتریان خود را از دست رفته ببینند. در هر صورت ابزارهای مقابله با تحریم خیلی آسان نیستند و ما هم به زحمت می‌افتیم اما این روش‌ها نمی‌تواند ادامه داشته باشد و همه می‌دانند که سیاسی و زودگذر است.


نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]