واکنش خاتمی به شبهات سفرهای خارجی و استانی

چهارشنبه 86 مرداد 31 ساعت 4:0 عصر
با توجه به اهمیت سخنان سید محمد خاتمی در سیزدهمین نشست تخصصی بنیاد باران و پاسخ رییس جمهور سابق کشورمان به شائبه‌های بوجود آمده در مجامع سیاسی و اجتماعی در خصوص سفرهای داخلی و خارجی وی ، روابط عمومی این بنیاد متن کامل این سخنرانی را منتشر کرد.

رییس موسسه بین المللی گفت و گوی فرهنگها و تمدنها در این سخنان با اشاره به اینکه به صدای او به عنوان کوچکتر همه ملت ایران در جهان با احترام گوش داده می شود در خصوص بازگشت به قدرت رسمی و تنگ شدن فضا برای او توضیحات مهمی ارائه داده است.

متن کامل این سخنرانی بدین شرح است:

«شاید از من پرسش شود که چه لزومی دارد بنده به بعضی سفرها می روم و بعضی دعوت ها را اجابت می کنم؟

من نمی خواهم موقعیت فوق العاده حساس که تاریخ بشر در این لحظه از زمان دارد وموقعیت وی‍ژه ای که جامعه اسلامی و امت و سرزمین های اسلامی در آن قرار دارد و مشکلاتی که برای این بخش دنیا بیشتر و خطرناک تر است را تشریح کنم .

دنیای اسلام به جهات مختلف مورد توجه است، یکی از این جهت که این جهان( خاور میانه را به طور خاص می گویم. البته جهان اسلام بزرگتر از خاورمیانه است، ولی به طور خاص مشکلی که وجود دارد متعلق به خاور میانه است.)حساس ترین نقطه عالم است. از تنگه هرمز تا کانال سوئز به جهات استراتژیک و ژئواستراتژیک و ژئو پولتیک مهمترین نقطه عالم است که خداوند آن را به مردم این منطقه عنایت کرده است. طبیعی است که این نقطه مهم استراتژیک مورد توجه همه قدرت‌ها باشد. به خصوص قدرت‌هایی که داعیه جهان داری و جهان خواری دارند و دلشان می خواهد بر این منطقه حاکم باشند و بالاخره کسانیکه در سرشان رویای ابرقدرتی را می پرورانند، احساس می کنند که در دست نداشتن این منطقه لطمه بزرگی به قدرت جهانی آنهاست.

دوم اینکه بازار بسیار خوبی برای همه تولید کنندگان و قدرت های جهانی است و تسلط بر این بازار برایشان مهم است ؛ این دو انگیزه اقتصادی ، سیاسی سبب شده است خاورمیانه مورد توجه باشد.

از جهت دیگر خاورمیانه روی هم رفته با اینکه پیروان ادیان دیگری هم در آن هستند، دارای هویت اسلامی است و این هویت در طول تاریخ شکل گرفته است.

اسلام در این منطقه بوجود آمده و اسلام منشاء ایجاد یک نظام شده است. دولت‌های اسلامی در این منطقه عالم شکل گرفته و از زمان ظهور اسلام تا امروز مردم این منطقه تحت تاثیر اسلام دارای هویتی شده‌اند که ایشان را از دیگران متمایز می کند و نوع مردم کشورهای این منطقه دارای فرهنگ، آداب ، رفتارها و شیوه های مشابه و پای بند به ارزش‌های اسلامی هستند.

مسلمانان و حتی غیر مسلمانانی که در این منطقه زندگی می کنند به نحوی تحت تأثیر این هویت قرار دارند.

این هویت در دوران اخیر سبب شده است یک نوع مقاومتی در این دنیا علیه سلطه اجانب و تجاوز به این سرزمین ها، پیدا شود که این امر مثبت و مهمی است و نیز در این قسمت دنیا گرایش‌ها و جنبش‌هایی ناظر به تأمین زندگی اجتماعی و ایجاد نظام اجتماعی به نام اسلام و به نام دین وجود داشته و دارد.

این هویت، هویتی است که برای دنیای امروز مهم است ، شما می دانید که از سه ، چهار قرن پیش در دنیای غرب یک جریان بسیار گسترده با دستاوردهای شگفت انگیز پدید آمده است. و به غربی به خصوص در قرن 18 و19 غروری بخشیده است و او را دچار این پندار کرده است که به هر حال جهان باید تحت سلطه معنوی و مادی و سیاسی غرب قرار گیرد. این غرور را در آثار و رفتار سیاستمداران و نیز آثار اندیشمندان بزرگ غرب می بینیم. وقتی صحبت از پایان تاریخ می شود این در واقع بازتاب دهنده یک نوع ذهنیتی است که طی 3-4 قرن در غرب رخ داده است واین پندار غلط را پدید آورده است که تاریخ در غرب به کمال رسیده است و غرب در لیبرال دموکراسی کمال یافته است و لیبرال دموکراسی در آمریکای مرکزی اوج کمال خود را تجربه می کند، بنابراین از این پس تاریخی نیست که بشر به سوی آن برود و آنچه در غرب مشخص شده است ، این الگویی است که همه بشر باید آن را بپذیرد، اگر چه اظهار کننده این نظر اخیرأ از نظر خود برگشته یا در آن تردید کرده است، ولی این حرف حرفی است که نشان دهنده ذهنیتی است که در تاریخ وجود داشته و دارد.

پیشرفت‌های عظیم و شگفت انگیز و غول آسایی که غرب در همه عرصه‌ها به خصوص علم و تکنولوژی داشته است بر این غرور افزوده است. انصافاً هم دستاوردهای غرب، دستاوردهای بزرگی بوده است و این زمینه را درست می کرده که چنین غروری پیدا شود.

غرب می خواسته و می خواهد بر جهان استیلاء یابد و این امر بخصوص در چهره سیاسی آن همان استعمار چه به صورت تاریخی و چه جدید آن است، ولی استعمار بخصوص در این منطقه با دیواری به نام هویت اسلامی روبرو شده است که دارای بنایی فلسفی، ذهنی و ارزشی دیگری است و ناظر به زندگی عینی- اجتماعی هم هست، بر اساس آن بنا می تواند این زندگی را بسازد، گرچه این هویت می تواند با بسیاری از جنبه های مثبتی که تمدن غرب دارد. تضاد و تعارض نداشته باشد، ولی خودخواهی و غرور آن طرف و به خصوص سیاستمداران هیچگونه تعارض و اختلافی را نمی پذیرد و یکسره خواستار تضعیف دیگران است و بخصوص اگر آن اختلاف به منافع آنان که با منافع دیگران تضاد دارد لطمه بزند.

من در مذاکراتی که در غرب دارم می گویم که بیایید دمی از دید من شرقی به غرب نگاه کنید، من درشرق از غرب، دموکراسی آن را ندیده‌ام ، من در شرق، از غرب حاکمیت مردم بر سرنوشت خودش را ندیده‌ام، من در شرق از غرب سیستم مدرن مدیریت به نفع کل جامعه را کمتر دیده ام. من در شرق از غرب احترام به افکار و آزادی های مطلوب را ندیده‌ام، من از شرق شاهد حکومت هایی بوده‌ام که بر استخوان های من و هم نوعان من کاخ های خودشان را بنا کرده‌اند، من شاهد حکومت هایی بودم که به جای اندیشیدن به منافع ملت و سرزمین خود به منافع دیگران اندیشیده‌اند و این حکومت های فاسد و مستبد مورد حمایت سیاست های غربی بوده‌اند.

من شاهد فقر، تبعیض، عقب ماندگی کشور خود بوده‌ام و شاهد این بوده‌ام که فاسدترین حکومت های خودکامه و وابسته ترین حکومت های مستبد مورد حمایت قدرت‌هایی بوده‌اند که از غرب به این سو می آمدند.

من اینگونه غرب را می بینم. طبیعی است، که این دید، یعنی دید نسبت به وجه استعماری غرب به صورت طبیعی و عاطفی و عکس العملی به ذات تمدن غرب سرایت پیدا کند و یک نوع بدبینی به تمدن غرب پیدا شود. و باز اعمال معیارهای دو گانه و رفتارهای غیر عادلانه هم سبب می شود یک حرکت هایی اینجا پیدا شود که فکر بکند برای حفظ حرمت و منافع خود راهی جز توسل به زور در برابر غرب ندارد و این تقابل از این ذهنیت حاصل و یا تشدید می شود در حالیکه اگر غرب از غرور خود می کاست و از دستاوردهایی که بدست آورده است در خدمت رشد همه بشریت قرار می داد، اوضاع دیگری را شاهد بودیم.

وقتی در اسکندریه یک خبرنگار از من پرسید پیامی دارید که به ملت امریکا بدهید؟ گفتم به ملت امریکا زیاد پیام داده‌ام، ولی اگر شما می خواهید پیامی از سوی من به آنها بدهید بگویید: امریکا کشور بزرگی است، ملت امریکا ، ملت بزرگی است و به حق دارای برخورداری‌ها و دستاوردهای عظیم است . جهان انتظار دارد که این دستاوردها و این امکانات و این مکانتی که امریکا پیدا کرده است، در خدمت رشد و پیشرفت همه بشریت قرار بگیرد و نه اینکه از این قدرتِ آمریکا برای سرکوب، اشغال و پایمال کردن حقوق ملت های دیگر سوء استفاده شود ،این ملت امریکا است که باید آن را احساس کند، ملت امریکا می تواند با همه وجود به سوی جهانی برود و کمک کند که در جهان عدل، برخورداری از امنیت و صلح برقرار باشد. مشکلات ما این است که سیاستمداران آمریکا از این امکانات برای تحمیل جنگ و تبعیض و اعمال معیارهای دو گانه سوء استفاده کرده اند و این ملت امریکاست که نباید بگذارد از آن حیثیت و دستاوردهایی که دارد چنین سوء استفاده هایی شود و به سوء ظن های تاریخی دامن زده شود.

در این وضعیت که جهان اسلام دارای هویت است، ثروتمند است، به لحاظ استراتژیک مهم است و مورد توجه قرار دارد در چنین وضعیتی ما با دو پدیده روبرو هستیم که هم برای دنیای اسلام و هم برای کل دنیا بسیار خطرناک است.

یک پدیده اسلام وفوبیا یعنی اسلام هراسی است که همه امکانات گسترده علمی، روانی، تبلیغاتی، امنیتی قدرتهایی در غرب پشت این قضیه است تا بگوید دشمن بزرگی برای غرب به نام اسلام وجود دارد و قصد آن نابودی کل غرب است.

بنابراین منِ سیاستمدار نماینده غرب حق دارم، هر گونه رفتاری با اسلام و پیروان دین اسلام انجام بدهم، برای توجیه اشغال ها، کودتاها، سرکوب ها و مشکلات دیگری که وجود دارد.

از سوی دیگر به خاطر ناکامی هایی که جنبش های ملی و سوسیالیستی و ایسم‌ها و غیره در این دنیا داشته‌اند، هم گرایش به سوی اسلام بیشتر شده است .هم بخش‌هایی از نیروها وقتی می بینند نمی توان مشکلات را بصورت عادلانه و منطقی حل کرد روز به روز شاهد یک نوع حرکت تند، افراطی هستیم که با کمال تاسف به جای تکیه بر عمق اسلام که پیامش پیام انسانیت و محبت است به ظواهر و قشرها پیدا می شود و به این نتیجه می رسد که در مقابل خشونت غرب، خشونت استعمار و در مقابل خشونت حکومت‌های وابسته، فاسد و غیر مردمی راهی جز توسل به خشونت نیست. حرکت هایی با صداهایی خشن پیدا می شود و متاسفانه این صدا به اسلام نسبت داده می شود. یعنی امروز دنیای اسلام در میان موج اسلام هراسی و خشونت گرایی متحجّر دست و پا می زند.

با امکانات وسیعی که غرب و اخیراً صهیونیسم دارد . صدای آن دو پدیده بزرگ می شود ( منظور از غرب کل غرب نیست، یعنی سیاست های حاکم بر غرب) و در این میان اسلام لطمه می بیند.

کدام اسلام؟ اسلامی که به نظر من می تواند و باید خلاء بسیار عمیق دنیای مدرن غرب را پرکند، که خوشبختانه خود غرب هم متوجه این خلاء شده است و خوشبختانه متفکران و تحلیل گران غرب لااقل در این دو سه دهه اخیرا غرور اجدادشان را ندارند و آمادگی بیشتری برای شنیدن صدای دیگران را دارند و خودشان را نقد می کنند. و بخصوص حکمت معنوی اسلام و ارزش‌های والای اسلام قادر است آن خلا را پر کند، یعنی می تواند تمدن غرب را از یک مشکل بزرگی نجات دهد و در عین حال خودش می تواند منشاء تمدنی باشد که در آن اخلاق و معنویت همراه با حرمت انسان ، آزادی انسان و پیشرفت و ترقی انسان توام باشد.

من اسلام را اینچنین می بینم و پیشوایان بزرگ ما هم اینچنین می دیده‌اند و می بینند . ما در ایران هم تجربه اش را داریم، دشمنان وقتی از اسلام می گویند، روی عمل تروریستی دست می گذارند که معلوم نیست همه آنها متعلق به مسلمانان باشد شاید خود قدرت‌ها هم برنامه ریزی کرده باشند، تابگویند مسلمانان خشونت گرا هستند . شما ببینید در همین دوران در ایران با سابقه درخشان به نام اسلام انقلاب شد و از دل اسلام جمهوری اسلامی در آمده است.

جمهوری اسلامی که بعضی از خشونت گرایان و تندروها آن را بدعت می دانستند و امام(ر) روی این مسأله اصرار داشتند که جمهوری معنا دارد، و حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان و علم و پیشرفت مورد نظر اسلامی است که امام (ره)آن را بیان می کردند.

می گویم بیائید حتی با معیارهای خودتان بسنجید که تحولاتی که در ایران رخ می دهد ، میزان بودن رای مردم، وجود پارلمان، اینکه حکومت ها با رای می آیند و با رای می روند نگاهی که نسبت به زن، جوان و مسایل مختلف وجود دارد با خیلی از جاهای دیگر که مسلمان هستند یا نیستند مقایسه کنید.

اسلام دارای یک بینش، منش وروشی است و غرض آن هم نجات انسان است و نه تنها خود مسلمانان، بلکه همه بشریت، البته غرب هم مبانی فلسفی و ارزشی خود را دارد؛ و در یک فضای عاری از سوء ظن این دو می توانند با هم گفت‌وگو و تبادل اندیشه کنند. همچنان که در تاریخ رخ داده است. غرب توانسته از اسلام بگیرد، اسلام هم توانسته از غرب بگیرد. امروز هم می شود این مساله را انجام داد، اگر جنبه‌های سیاسی استعماری و جنبه های سیاسی و خشونت گرا از متن و روح غرب و اسلام جدا کنیم.

در این دنیا متاسفانه و یا خوشبختانه با این صدا های بلندی که هست صدای من با همه ناتوانی که دارم ، شنیده می شود. البته شنیده می شود، معلوم نیست که قبول شود، ولی با احترام شنیده می شود؛ به هر حال شرایط طوری شده است که به من هم در ایران، که کوچکتر از همه شما و همه ملت ایران هستم و هم در عرصه‌های جهانی به عنوان یک روحانی مسلمان یک نوع توجهی بشود، البته من از اسلامی دفاع می کنم که طرفدار حقوق انسان است. من از اسلامی دفاع می کنم، که برای آزادی احترام قایل است، من از اسلامی دفاع می کنم که در قانون اساسی آن آمده است. حاکمیت بر جهان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم گردانیده است و هیچکس حق ندارد که این مساله را از انسان بگیرد و من از این اسلام دفاع می کنم. و معتقدم خیلی از این خشونت گرایی ها با روح اسلام بیگانه است. اما از معنویت اسلام، از اصول اسلام، از اسلامی که خواستار استقرار یک نظام اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادیِ پیشرو هست دفاع می کنم.

من به غرب نقدهای بزرگی دارم و به هر حال وظیفه دینی، شرعی، انقلابی و ملی و انسانی خود می دانم که از این موقعیت استفاده کنم، اگر می خواستم به همه دعوت ها پاسخ بدهم قاعدتاً هیچ وقت نبایست در ایران باشم. تحملش هم نداشتم و جاهایی را انتخاب می کنم که موقعیت بهتری دارد و نیز از طریق گفت وگوی تمدن‌ها که به لطف خدا در حال شکل گیری است به یاری خداوند با هدف دفاع از اسلام و صلح و عدالت در عرصه جهانی، مقابله با افراط گرایی و خشونت در دنیا ، ایجاد امنیت جهانی تلاش خواهم کرد.

باید کوشید که افکار عمومی در دنیای اسلام و غرب را از قشری های ظاهر پرست و خشونت گرا گرفت و در اختیار منطق و عقل و معنویت و اخلاق قرار داد.

این رسالتی است که در خودم احساس می کنم و فکر می کنم این زمینه را نباید از دست داد. اما این به هیچ وجه به این معنا نیست که به ایران توجه نداشته باشم . و حتی اعلام می کنم برای آرامش دل خیلی ها که قدرت را خیلی دوست دارند. من عطای قدرت رسمی را به لقای آن بخشیدم . تا قدرتمندان احساس نکنند کسان دیگری مدعی هستند و مزاحم آنها هستند، اما مطمئن باشند که بنده به سرنوشت ملت، انقلاب، اسلام، هیچ وقت پشت نخواهم کرد و از همه کسانی که دارای تفکر درست، دلسوز انقلاب، و شایستگی هستند، دعوت حضور می کنم و کمک و مساعدت می کنم تا در عرصه حضور داشته باشند و بیایند خدمت خودشان را به ملت انجام دهند . البته ما و کسانیکه دارای تفکر ما هستند نمی خواهند جا را برای کسی تنگ کنند، اما انتظار داریم و اعلام می کنیم که نمی خواهیم جا برای ما تنگ شود. فضا را سالم و آزاد بگذارند.

جاها را ملت باید تعیین بکند و ملت در صورتی جاها را تعیین می کند که در یک فضای آزاد ، آرام و امن امکان تصمیم گیری و اعلام تصمیمش وجود داشته اشد. انتخاب بکند و همه باید برای این کار تلاش کنیم و یقینا در همه انتخابات‌ها در همه عرصه ها باید حضور داشت و همه دوستانم را دعوت می کنم که در همه عرصه ها حضور داشته باشند و همه برای خدمت به انقلاب و ملت تلاش خواهیم کرد.»

نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]