: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
دولت یا کمیته امداد؟ | |||||
محمد قوچانی وسئل علیهالسلام: ایهّما افضل العدل او الجود؟ و از [ علی(ع] ) پرسیدند عدل یا بخشش کدام بهتر است؟ فرمود: عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید و بخشش آن را از جایش برون نماید. عدالت تدبیرکنندهای است به سود همگان و بخشش به سود خاصگان. پس عدل شریفتر و بافضیلتتر است.* اما در عصر ما رئیس دولت ایران محمود احمدینژاد، مردی که بر مذهب شیعه و طریقت عدلیه است از میان جود و عدل، جود را برتر از عدل میداند، حتی اگر شعار دولتش عدالت باشد. محمود احمدینژاد که دولتش را بحق اولین دولتی میداند که سراسر ایران را از شهرها تا کورهراهها دیده است، شب جمعه در سیمای جمهوری اسلامی شرحی کشاف از بخششهای خویش در حق رعایای ایرانزمین به استناد صدا و تصویر ارائه کرد. از دختری گفت که در کردستان خانهای خواسته بود و از دختری دیگر که در خراسان از او خواسته بود پدرش را دریابد و دیگری پیرمردی که حاجتی داشت و آن یک کودکی که پدر جانبازش شهید شده بود و نیز نامههایی که هر روز میخواند و یک روزنامهای خواند که نام و نشان نداشته اما طلب و حاجت داشت و او که ذهن کشافش قدرت بینظیری به وی داده به یاد آورد که این حاجتمند در فلان شهرستان و بهمان استان این نامه را به کف باکفایت او داده، الساعه پرسیمرغ سوزاند و استاندار را فراخواند و از راه اماره دختر بیچاره را یافت و حاجت او برآورد. شب جمعه در این بارگاه نوشیروانی که زنگ دادگری برقرار است، همسفران رئیس دولت نه در مقام خبرنگار و پرسشگر که در جایگاه همراه و همسفر سیدناالرئیس هر یک خاطرهای میگفتند و روایتی میخواندند و گاه از سر شور و اشتیاق داغتر از رئیس دولت بر منتقدان آن میتاختند و چون ارکان دولت خبر از وعده و وعیدهای او میدادند و گاه به رخ میکشیدند که همین روزهاست که دوباره پاشنهها برکشند و کولهها پر کنند و دگربار راهی سفر شوند تا خانه سهاتاقه آن دختر کردستانی و سرای آن مرد خراسانی را افتتاح کنند. بدین ترتیب اگر در دولتهای پیشین روسای جمهور کارخانهها را افتتاح میکردند، در دولت کنونی این خانههاست که به دست رئیسجمهور افتتاح میشود. ما را البته به این بارگاه راهی نیست، اما ایکاش بودند خبرنگاران منتقد و نویسندگان مخالف در مراسم افتتاح آن خانه دختر کرد در سفر دیگر رئیس دولت به کردستان تا دیده به این لطف و کرم و جود که بر جای عدل و عقل و دم سرد روسای سابق دولت نشسته است؛ میگشادند. الغرض، امروزه دولتی بر سریر قدرت است که گرچه شعارش عدالت است اما بیش از عدل بر جود تکیه دارد و کیسه نفت چنان قدرت جود و کرمی به این دولت بخشیده که کسی را یارای نقد و نظر نیست و اصلاحگرایان ایران چه بیخبرانند که نزاع میان این دولت و خویش را نبرد عدالت و حریت میدانند، نزاع اقتصاد و سیاست، نزاع عدالت اجتماعی و توسعه سیاسی که آنچه در دولت محمود احمدینژاد معیار است نه عدالت که بخشش است. دولت مدرن برای آن به وجود آمده که از قدرت دولت بکاهد. همه دولتهای مدرن چون از مرحله دولت مطلقه عبور کردند و مشروطه شدند (که ما هم درست 101 سال پیش در چنین روزی مشروطه شدیم) بهتدریج از تمرکز دولت مرکزی کم کردند و به قدرتهای پیرامونی افزودند تا رستگار شدند و دموکرات و توسعهیافته. بوروکراسی در کشور ما کلام و کلمهای مطعون است اما نظام اداری برای آن سامان گرفته تا با تفکیک قوا و تقسیم قدرت، نظامی مستقل و خودکار تاسیس کند که همچون عهد باستان انوشیروان مجبور نباشد برای برقراری عدالت زنگ و زنگولهای بر سر کاخ خویش بیاویزد. سالیان دراز است که در جهان جدید از بار عام دادن شاهان و رخصت دادن به رعایا برای بیان حاجات خویش و صله و هبه دادن فرمانروایان گذشته است. اگر در گذشته هر کسی میتوانست با دیدن کدخدا کام دل برآورد و به مراد خویش برسد، امروز در جهان مدرن قدرت روسای دولت حتی از اقتدار یک کارمند عادی دولت کمتر است در برآوردن نیازهای اداری شهروندان. دولتهای مدرن حکومت قانونند و قانون استقلال جزءجزء اعضای حکومت را تضمین کرده است. اگر کارمندی جزء از قانون تخطی و به اربابرجوع ظلم میکند بنا به اصل تفکیک قوا رسیدن به شکایت او و گرفتن حق او بر عهده دادگاه است نه دفتر رئیسجمهور. دفتر رئیسجمهور برای رسیدگی به چنین اموری نه قادر است و نه صالح. قادر نیست، چراکه مظالم نظام اداری در عدد نیاید و چه کسی تضمین میکند که همه مظلومان بتوانند رئیس دولت را ببینند یا نامه بنویسند یا آنچنان که رئیسجمهور تعریف کرده از سد ماموران بگذرند و از میلهها بالا روند و محمود احمدینژاد و ایشان را ببینند و دستور دیدار بدهند و رخصت ملاقات و چون چنین تضمینی نیست و رئیسجمهور هم بشر است و نمیتواند لحظهای نخوابد و همواره نامه بخواند و حتی در عقد دخترش شرکت نکند، بنابراین از عدل هم به دور است که لطف او شامل حال یکی شود و دیگری نه. و این کار در صلاحیت رئیسجمهور هم نیست، چراکه رسیدگی به ظلم و بیدادگری کار عدلیه و دادگستری است تا همه جوانب کار را ببینند و با ورع و تقوا میان طرفین دعوا اقامه دعوی و دلیل کنند و اگر کار به عدلیه راست نیاید باید آن را به قوای مجریه و مقننه ارجاع داد که قوانین مناسب برای احقاق حق وضع و آن را درست اجرا کنند. معضل مسکن محدود به آن دختر کردستانی و پیر خراسانی نیست و کار دولت هم با کار کمیته امداد یکی نیست. دولتها باید بتوانند چنان بر قواعد نظم اقتصادی جامعه نظارت کنند که هر کس بتواند به اندازه استعداد و تلاش خویش از ثروت و منزلت برخوردار باشد، حتی سوسیالیستترین دولتها تفاوت خویش و بنگاههای خیریه را میشناسند. از سوی دیگر، دولتها وظیفه دارند با پاسداری از حکومت قانون مانع از ظلم در جامعه شوند، نه آنکه در مقام پهلوانهای اسطورهای همچون عاملی خارجی و فراتر از نظم حقوقی جامعه داد مظلومان را از ظالمان بستانند. نه رئیسجمهور رستم دستان است و نه شهروندان ایران رعایای عهد باستان. تا صد سال پیش مردم ایران را رعیت میخواندند که بر سرزمینی از آن اربابی کار میکردند و از ظلم او به خدا پناه میبردند و چون عدل و عدلیهای نبود ناگزیر به انتظار سواری مینشستند تا از گرد راه برسد و داد مظلومان بستاند. در ایران کهن به این سواران، عیاران و در غرب جهان کهن به آن شوالیه و در شرق جهان کهن به آن سامورایی میگفتند. عیاران اهل شبیخون زدن بودند، نه به کاروان بیچارگان که به کاروان ثروتمندان. آنان از توانگران میدزدیدند و به ناتوانان هدیه میکردند، چرا که <مالکیت را دزدی میدانستند> و دزدی از دزدان را عین عدالت و <تودوا الامانات الی اهلها.> با به قدرت رسیدن همان شوالیهها و ساموراییها در غرب و شرق جهان و با به صحنه آمدن عیارانی مانند ستارخان و باقرخان در ایران عصر مشروطه بساط این عدالتخواهی سنتی به پایان رسید. قانون جای شبیخون را گرفت و دولتمردان به جای عیاران و اربابان نشستند. رعایا به شهروندان بدل شدند و عدل جای جود را گرفت. بر اساس قانون، نظام اداری سامان گرفت و هرکس بر جای خود نشست. میان قوا تفکیک ایجاد شد و استقلال قوا معنا پیدا کرد. بارگاه و درگاه و دربار کارکرد خود را از دست دادند و بار عام و شرف حضور و شرف عرض به نزد حاکم معنی خود را از دست دادند. نامهها به جای پادشاهان به سوی مدیران روانه شد و آنگاه که در هزارتوی بوروکراسی نامهنویسی بیمعنی شد روزنامهنویسی چهره گشود و روزنامهها به نامههای سرگشاده تبدیل شدند. ستونهای شکایت و قضاوت به روزنامهها نقل مکان پیدا کرد و کار دولت به پاسخگویی آنان در افکار عمومی محدود شد. اما در عصر ما رئیس دولت ایران محمود احمدینژاد همچنان سر آن دارد که آن جهان کهن و کهنه را زنده کند. از عهد شهرداری خویش تا عصر ریاستجمهوری بار عام و شرف حضور و شرف عرض را احیا کرده، نامهنویسی را بر جای روزنامهنویسی نهاده و به جای دولتمردی عیاری پیشه کرده است. افتخار میکند که آمار رئیسجمهور از آمار استاندار و مدیرش دقیقتر است و به رخ میکشد که در ایران امروز کافی است کدخدا را ببینید تا به مراد دل برسید. اینگونه است که امروز آرزوی هر ایرانی ظلمرفتهای نه به عدلیه رفتن که دیدن رئیس دولت است و این در یکصدویکمین سالروز مشروطه ایران در 14 مرداد 1385 چیزی نیست جز ایستادن بر همان نقطه آغاز. گویی هرگز راهی نپیمودهایم. گویی هرگز... انقلاب مشروطه ایران پیروز نشده بود. گویی هنوز گوش به سخن امیرمومنان از ورای قرنها پیش از آنکه مدرنها به مدرنیته برسند نسپردهایم که عدل از جود برتر است و حکومت را نباید با لطف و کرمش با جود و بخشش که با عدل و عقلش بسنجیم که حکومت عدل با حاکمیت قانون و حکومت عقل با حاکمیت تدبیر برقرار میشود نه با جود و کرم و مهرورزی. پانوشت: * نهجالبلاغه / ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی / صفحه |
نوشته شده توسط : علی