: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
زمان مخابره خبر :14/5/1386
نخستین روزهایی که از اعلام سهمیهبندی بنزین گذشته بود، نزد برخی دوستان ادعا کردم که مشک بنزین در ایران سوراخ است، آنهم نه یکی دو روز نه ریز، بلکه چاکهایی که از سراسر آن امکان تراوش هست. شوک روزهای اول سپری شد و اکنون شواهد امر گویای همان پیشبینی است که بنده عرض کرده بودم، اما منظورم از اینکه مشک بنزین در این کشور کیسهای صد چاک است چیست، با چند مثال آن را روشن میکنم. - خانم یا آقای پزشکی که در حاشیه یکی از شهرهای بزرگ ساکن است، در روزگار وفور بنزین با اتومبیل شخصی خود به درمانگاههای چند روستا سرکشی میکرده و به مداوای مریضها مشغول بوده است. اکنون دیگر قادر به این کار نیست. به بهداری منطقه مراجعه میکند، از آنها نامه میگیرد، مضمون آن را به تایید فرمانداری میرساند و سرانجام نامهای از فرمانداری برای وزارت نفت مبنی بر مساعدت با درخواست سهمیه اضافه بنزین میگیرد. - کارمند ادارهای که چند سال پیش با عنایت دولت مهرورز و به واسطه انتساب به بخشهای خاصی از جامعه توانسته بود برای انتقال به تهران دستخط بگیرد، به واسطه گرانی مسکن در تهران، خانهای را دو سال پیش در یکی از شهرکهای اقماری اجاره کرده است. او تا به حال مسیر خانه تا اداره را با پیکان قدیمیاش طی میکرد و در بین راه مسافر سوار میکرد تا بخشی از هزینهاش را جبران کند. در طرح ساماندهی مسافرکشهای شخصی نیز به واسطه شاغل بودن نتوانسته شرکت کند. اکنون یا باید بنزین آزاد بخرد و یا بخشی قابل توجه از حقوقش را صرف رفت و آمد کند. دست به قلم میشود، نامهای به یکی از نمایندههای مجلس مینویسد و آن را به تایید اعضای شورای محل خویش نیز میرساند. سرانجام نامه درخواست وی راه وزارت نفت را در پیش میگیرد. - ادارهای دولتی در مسیر سیاست کوچکسازی بخشهای خدماتی، بخش نقلیه خود را به شرکتی خصوصی تبدیل کرده است. در این میان رانندههای قراردادی که از پرسنل بازنشسته ادارهاند و جزو آژانس خاصی نیستند به طور تماموقت در اختیار آن اداره قرار دارند. در برنامهریزی توزیع بنزین فکری در مورد این قبیل موارد نشده بود. از کار افتادن این سرویسهای خدماتی کار آن اداره را مختل میکند. رئیس و معاونان اداره دست به کار میشوند. ظرف مدت کوتاهی بخشنامهها طوری اصلاح میشوند که سهمیه قابل توجهی به این سرویسها تعلق گیرد. در ازای این خدمت قابل توجه، رانندههای مهربان نیز گهگاه کارتشان را به روسا قرض میدهند! - رئیس، معاونان، مدیران و کارشناسان ادارهای که قبلا ترجیح میدادند از خودروی شخصی نیز گهگاه استفاده کنند تا در راه بازگشت به خانه برخی کارهای شخصی را نیز پیگیری کنند، اکنون بدون خودروی دولتی قدم از قدم برنمیدارند. تقاضا برای استفاده از سرویسهای حمل و نقل اداری به طور عجیبی بالا رفته و کمتر کسی حاضر است بعضی روزها از خودروی شخصیاش استفاده کند. - یک شرکت تبلیغاتی خصوصی طی قراردادی با یک نهاد فرهنگی کشور موظف شده است مثلا درباره موضوع <سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی> گزارش مستندی تهیه کند. تصویربرداران و برنامهسازان وابسته به این شرکت ناچارند به اقصی نقاط کشور سفر و فیلم و عکس تهیه کنند. از آنجا که هنوز سهمیه آزاد بنزین وجود ندارد، تنها راهی که باقی میماند آن است که آن نهاد فرهنگی از زیر سنگ هم که شده کارت سوخت برای آن شرکت تهیه کند تا در پایان سال نگویند برای معرفی این ایده هیچ کاری نشد. کمی به خیابانهای پیرامون خود نگاه کنید. ظاهرا از آن نگرانی اولیه که روزهای نخست وجود داشت و مردم فکر میکردند در مضیقه بنزین قرار خواهند گرفت به شدت کاسته شده است. بنزین به انحای مختلف به کسانی که متقاضی استفاده از آن هستند، خواهد رسید. رانندهها فعلا دارند سهمیه بنزین ماههای بعد خود را پیشخور میکنند. همه به نوعی احساس اطمینان دارند که یک جوری بنزین مورد نیاز خود را فراهم خواهند کرد. نمونههایی که در بالا ذکر شد، نشان میدهد که شیرهای متعددی به مخازن بنزین کشور زده خواهد شد. در این میان دستگاه عظیم دولت، خود در راس همه به قواعد مصرف بنزین تبصره میزند و لولههای پیچدرپیچ مصرفکنندگان جامعه را به سمت مخازن بنزین هدایت میکند. با اطمینان میتوان پیشبینی کرد که دولت مهرورز درصدد ایجاد یک نظام سختگیرانه توزیع بنزین نیست و به سادگی به تقاضاهای متنوعی که برای مصرف بیشتر به دستش میرسد جواب مثبت خواهد داد. طولی نخواهد کشید که مصرف همان خواهد شد که بود. آمارهایی که از کاهش میزان مصرف بنزین داده میشود مربوط است به نخستین روزهای بعد از سهمیهبندی، ظواهر شهرها با عنایت به اینکه به طور طبیعی در میانه تابستان کمترین حجم ترافیک شهری وجود دارد، گواه آن است که چندان چیزی عوض نشده است. این سناریو عینا یک بار دیگر در کشور رخ داد، فقط به جای کارت سوخت کوپن توزیع میشد. ماحصل این تجربه آن بود که به جز درصد کوچکی از شهروندان، هر کس به نوعی خود را به مشک بنزین دولت میرساند و آن را سوراخ میکرد. در سالیان آخر دوران توزیع کوپنی بنزین، به غیر از کوپنهای تقلبی و غیرتقلبی که فروخته میشد، آنقدر از مجاری مختلف کوپن قابل دسترسی وجود داشت که کمتر کسی احساس میکرد بنزین واقعا سهمیهبندی است.آنچه در نهایت در آن دوران تجربه شد، این بود که به جای پرداخت پول برای کالایی که ذاتا محدود و گرانقیمت بود، مردم شیوههای مختلف دستیابی به کوپن را فرا گرفتند. هماکنون نیز ناهنجاریهای رفتاری و اجتماعی که پیامد سهمیهبندی شدن بنزین است، قابل دیدن است. دیر یا زود سهمیه شش ماه رانندگان شخصی به انتها میرسد. آیا میتوان باور کرد که بعد از آن، بهخصوص در بحبوحه آغاز سال تحصیلی، همه آنها خودروهای خود را در پارکینگ خانهها میخوابانند و با اتوبوس و مترو جابهجا میشوند؟ احتمال قابل قبولتر آن است که از همین حالا هر کسی به دنبال راهی برای دستیابی به کارتهای سوختی است که مهرورزانه در جامعه پخش شده است، در غیر این صورت ناچاریم این فرض را بپذیریم که مردم بر این باورند که سهمیهها چندان جدی نیست
نوشته شده توسط : علی