: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
خاتمی آن روز از مسولان دانشگاه تهران تشکر کرد که در مراسم اعطای نشان دکترا به وی «کلاه دیگری بر سرش نگذاشتند» و به پوشاندن ردای دکترا اکتفا کردند و«شاید احساس کردند این گردن و شانه و سر، دیگر تاب داشتن کلاه دیگری را ندارد.»
سیدمحمد خاتمی آنروز گفت: گرچه به لطف خداوند تا چند ماه دیگر یکی از این کلاهها برداشته خواهد شد. من در شگفتم که برای برداشتن این کلاه صف طویلی تشکیل شده تا یک نفر این کلاه را بر سر خود بگذارد
آنروز خاتمی به دلیل ترافیکی که بر اثر بارش باران ایجاد شده بود، دیرتر از معمول به این مراسم رسیده بود و آنگاه که با عذرخواهی، دلیل تاخیرش را بیان کرد، برخی در مقام تحقیر آموزگار ادب و شکیبایی برآمدند و با اتهام کاخنشینی به او، فقر کوخنشینان را به رخش کشیدند.
بگذریم که در این قصه فرصت گلایه از بدگویان نیست که هرچه بود، گذشت و چرخ روزگار چرخید تا آن دو بار دیگر و این بار در مقام دو رقیب در رقابت سرنوشتساز ریاست جمهوری دهم در برابر هم قرار بگیرند.
خاتمی از زمان اعلام این تصمیم باز هم مورد تهمت و تخریب و افترا، باز هم خباثت و کجفهمی، باز هم ترس از حضوری دیگر و حماسهسازی دیگر قرار گرفت، در حالی که بارها فریاد زد از آبروی خود برای مردمی که او را بخواهند، خواهد گذشت
خاتمی میداند که در جاده پر سنگلاخی قدم گذاشته؛ ولی آمد تا به لبیک یارانش پاسخ گفته باشد و آنگاه که مطمئن شد سیدی دیگر از پیشکسوتان انقلاب در گود است؛ تاکید کرد که برای جلوگیری از تفرقه در بین هفکرانش هر کاری بتواند خواهد کرد.
خودش هم میداند که با این سخن چه دلتنگی در دل هوادارانش ایجاد کرده است.
خاتمی عزیز، همه ما میدانیم که دل به قدرت نبستهای. میدانیم که عاشق کار فرهنگی و ایجاد صلح نه تنها در کشور خودت که در کل جهان بشریت هستی.
سید ما تو را شناختهایم که التماس به آمدنت کردیم پس بمان! تا آخر بمان!
از طرف همه آنها که دوستت دارند، از طرف همه آنها که دل به آمدنت بستهاند و چند صباحی است که دل خوش کردهاند، آمدهای، حتی از طرف آنان که روزی دل آزردهات کردهاند و پشیمانند، این پیام را جدی بگیر. بی تو میترسیم.
نوشته شده توسط : علی