: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
ساعت 18 روز 14 شهریورماه ماموران کلانتری 20 اصفهان از طریق مرکز فوریت های پلیسی مطلع شدند در محدوده استحفاظی شان تیراندازی رخ داده است. آنها بلافاصله به محل حادثه رفتند و به بررسی ماجرا پرداختند. شاهدان عینی توضیح دادند پسری با موهای بلند پس از حمله به یک دختر جوان قصد داشت با سلاح گرم خودش را نیز از پای درآورد که به خاطر ازدحام جمعیت موفق به این کار نشد و فرار کرد. پس از روشن شدن بخشی از ماجرا گروهی از ماموران به بیمارستان آیت الله کاشانی که دختر مصدوم در آنجا بستری بود، رفتند و گروهی دیگر با جست وجوی دقیق در محدوده وقوع جرم به تلاش برای دستگیری پسر موبلند پرداختند.
در شرایطی که دختر مجروح به نام محبوبه با تلاش پزشکان از مرگ گریخته بود، پلیس توانست متهم را دستگیر کند. این جوان 20 ساله که حسین نام دارد و دانشجوی رشته برق است به محض انتقال به پلیس آگاهی جرمش را پذیرفت و از نقشه خونین خود پرده برداشت. او گفت؛ من چهار سال پیش با محبوبه آشنا شدم و با او رابطه دوستانه برقرار کردم. عشق و علاقه ما به حدی رسید که تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم اما به تدریج فهمیدم محبوبه دختر دلخواه من نیست. او خیلی مغرور بود و اصلاً به خواسته های من توجه نمی کرد. دلسردی من از محبوبه سبب افسردگی و مشکلات دیگری برایم شد و در نهایت به این نتیجه رسیدم که بهتر است با او قطع رابطه کنم. حسین ادامه داد؛ پس از آن در تلاش برای برقراری رابطه با دختری دیگر بودم. روزها با یکی از دوستانم که خودرو دارد در خیابا ن ها پرسه می زدیم تا سوژه یی مناسب پیدا کنم و اتفاقاً با دختری نیز دوست شدم، اما او هم به خواسته های من اعتنایی نداشت و از وی جدا شدم. در همین اوضاع و احوال بود که به شدت احساس افسردگی و یأس می کردم و به این فکر افتادم از محبوبه انتقام بگیرم. این دختر مدت ها فکر مرا به خود مشغول و با احساساتم بازی کرده بود و باید سزای این کارش را می دید. البته هدفم فقط کشتن او نبود بلکه می خواستم به زندگی خودم هم پایان دهم، به همین خاطر نقشه یی طراحی کردم و پس از تماس با محبوبه از او خواستم برای پس گرفتن وسایلش که نزد من مانده بود یک ملاقات ترتیب دهد. او نیز پذیرفت.متهم در ادامه اعترافاتش گفت؛ مدت ها قبل از کرمانشاه یک قبضه کلت کمری خریده بودم. روز قرار آن را به همراه یک قبضه چاقو برداشتم و در محل ملاقات منتظر محبوبه ماندم. به محض دیدن او نتوانستم خودم را کنترل کنم و بلافاصله با چاقویی که زیر پیراهنم پنهان کرده بودم به وی حمله کردم و چند ضربه زدم. پس از آن سلاح را بیرون کشیدم تا خودم را بکشم اما ظاهراً در آن شلوغی کسی مانع شد و تیر شلیک شده به من اصابت نکرد. در همان حال که محبوبه خون آلود روی زمین افتاده بود، سلاحم را به گوشه یی پرت کردم، با چاقو ضربه یی به خودم زدم و فرار کردم.
این متهم پس از تشریح جزئیات واقعه با صدور قرار قانونی از سوی بازپرس پرونده راهی زندان شد.
نوشته شده توسط : علی