
با ادامه اظهارات تند سخنگوی دولت علیه هاشمی رفسنجانی، روند کاهش تنش میان دولت نهم و منتقدان آن که با حلالیتطلبی رئیسجمهور پیش از سفر حج آغاز شده بود، پایان یافته تلقی می شود.
هاشمی رفسنجانی که به رغم پیشبینیها، در دو خطبه اخیر نماز جمعه و نماز عید قربان به حمایت صریح از مواضع دولت در سیاست خارجی پرداخته و اظهارات صریح وی مبنی بر حمایت از ادامه غنیسازی و حمله به آمریکا و اسرائیل توسط رسانههای جهانی پوشش گستردهای یافته بود، به دلیل آنکه نسبت به روند تورم هشدار داده بود، از سوی سخنگوی دولت و رسانههای حامی رئیسجمهور به شدت مورد حمله قرار گرفت و غلامحسین الهام اظهار داشت که اگر دولت نهم سیاستهای دولت سازندگی را ادامه میداد، نرخ تورم اکنون به صد درصد میرسید.
هرچند الهام در سخنان خود به شش برابر شدن درآمد نفتی دولت در سال 1386 نسبت به سال 1374 که اوج تورم در دولت هاشمی به شمار میرود، اشاره نکرد، اما بااین حال لحن سخنان هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز عید قربان دست کم نسبت به مواضع سایر منتقدین دولت حتی در اردوگاه اصولگرایان به نوعی حمایت از دولت تلقی میشد.
هاشمی در شرایطی از تورم در جامعه خبر داده بود که پنج روز پیش احمدینژاد با پذیرش وجود تورم حدود یک ساعت به تشریح دلایل اقتصادی آن پرداخته بود، اما در سخنان ده دقیقهای هاشمی راجع به تورم، از بزرگنمایی و سیاسی کردن موضوع تورم نیز انتقاد شده بود که به نوعی حمایت از دولت تلقی میشود. با این حال مواضع سخت سخنگوی دولت علیه هاشمی بار دیگر این پرسش را مطرح ساخته که مشکل احمدینژاد با هاشمی چیست؟
به این پرسش میتوان سه پاسخ متفاوت داد:
پاسخ نخست: مشکل احمدینژاد با هاشمی در تفاوت بنیادین اعتقادی، مدیریتی و فکری آنهاست و احمدینژاد شیوه مدیریت و منش هاشمی را که اوج آن در هشت سال ریاستجمهوری وی به ظهور رسید، نادرست میداند. معتقدان به این پاسخ که هواداران دولت نهم را تشکیل میدهند، انتقاد تلویحی و تصریحی احمدینژاد از شیوه مدیریتی، خصوصیسازی، مافیای نفتی و ... که تاکنون دهها بار توسط رئیسجمهور طی دو سال و نیم گذشته تکرار شده است را نشان از این اختلاف عقیدتی میدانند. حملات بیوقفه و شدید سخنگوی دولت و همسر وی به همراه تخریبهای شدید هاشمی توسط رسانههای حامی دولت همگی اوج انتقادات خود نسبت به هاشمی را در دوران سازندگی متمرکز میکند و بر شکاف مدیریتی دولت نهم با دولت پنجم و ششم تأکید دارند.
پاسخ دوم برخلاف پاسخ اول، مشکل احمدینژاد با هاشمی را بیارتباط به دوره سازندگی دانسته و آن را مربوط به شرایط سیاسی کنونی میداند. معتقدان به این پاسخ که عمدتا در میان اصلاحطلبان قرار دارند، با استناد به اینکه احمدینژاد مهمترین مسئولیت خود در طول زندگی، پیش از انتخاب شدن به عنوان شهردار تهران را در دولت سازندگی و با انتصاب به عنوان استاندار اردبیل توسط هاشمی رفسنجانی به دست آورده است و تا پایان دولت هاشمی نیز همچنان در این پست باقی مانده است، میپرسند: چگونه میتوان کسی که خود از مدیران دولت هاشمی و مجری سیاستهای دولت سازندگی بوده است، میتواند اختلاف جدی با سیاستهای این دولت داشته باشد؟
به اعتقاد این گروه، با توجه به شرایط دولت سازندگی، مدیران این دولت نسبت به دولت خاتمی و احمدینژاد از یکدستگی و اعتقاد بسیار بیشتری به رئیسجمهور وقت برخوردار بوده و به همین دلیل، امکان وجود یک استاندار مخالف هاشمی در دولت سازندگی منتفی است.
این گروه معتقدند مسائل اقتصادی شرایط استانداری اردبیل از سایر بخشهای دولت سازندگی شفاف تر نبوده است.
اصلاحطلبان ارتباطات بسیار نزدیک احمدینژاد در زمان شهرداری تهران با هاشمی را از نشانههای دیگر فقدان اختلافات گذشته این دو با یکدیگر دانسته و مشکل احمدینژاد با هاشمی را در شرایط روز سیاسی و رقابت گذشته این دو با یکدیگر در انتخابات نهم و رقابت احتمالی حامیان هاشمی با احمدینژاد در انتخاباتهای آینده میدانند. این گروه، تمرکز انتقادات و تخریبهای هاشمی توسط دولت و رسانههای آن بر دوره سازندگی را با هدف دور کردن افکار عمومی از ریشه اختلافات سیاسی و افزایش اثر انتقادات و تخریبها نسبت به هاشمی میدانند.
اما پاسخ سوم برخلاف پاسخ اول و دوم، ریشه مشکل احمدینژاد با هاشمی را نه در دوره سازندگی و نه در شرایط کنونی میداند، بلکه مشکل اصلی را در نیاز دولت نهم به داشتن یک تصویر از دشمن و مخالف قدرتمند میداند که امکان گذاردن مسئولیت مشکلات دولت نهم در برابر افکار عمومی بر گردن آن باشد.
منتقدان به پاسخ سوم که بیشتر در میان نزدیکان هاشمی قرار دارند، با استناد به روحیات وی و تمایل هاشمی در حفظ نظام، بر این نکته تأکید میکنند که هاشمی در شرایط حاد و اوج گرفتن مشکلات داخلی و خارجی برای حفظ ساختار و اقتدار نظام از بسیاری از دیدگاههای خود صرف نظر میکند و مواضع هفتههای اخیر وی در حمایت از سیاست خارجی دولت به رغم نظرات وی نیز به همین دلیل گرفته شده است.
از سوی دیگر دو جریان رقیب جدی احمدینژاد، در میان اصولگرایان منتقد دولت و اصلاحطلبان قرار دارد و عدم کاندیداتوری هاشمی در انتخابات آینده مجلس و ریاستجمهوری و رکود فعالیتهای احزاب نزدیک به هاشمی یعنی کارگزاران و اعتدال و توسعه نسبت به دیگر احزاب اصلاحطلب مانند اتحاد ملی، مشارکت، مجاهدین انقلاب و گروههای اصولگرا نظیر جمعیت ایثارگران، آبادگران جهادی، اصولگرایان مستقل و ... نشان میدهد که حتی حامیان هاشمی نیز رقیب جدی برای احمدینژاد و هوادارانش به شمار نمیروند.
با این حال حجم تخریبهای دولت نهم حتی بیشتر از آنکه متوجه خاتمی، کروبی و قالیباف شود، بر روی هاشمی متمرکز است که این نشاندهنده آن است که علت حملات دولت نهم و رسانههای وابسته به آن به هاشمی، نه رقابتهای سیاسی و نه شیوه مدیریتی اوست.
معتقدان به پاسخ سوم، اظهار میدارند، مسئولان دولت نهم به خوبی میدانند که عدم برآورده ساختن مطالبات اقتصادی، مهمترین آسیب آنها به شمار میرود، به ویژه آنکه درآمد نفتی 160 میلیارد دلاری دولت طی دو سال و نیم گذشته که در طول تاریخ ایران بیسابقه بوده، معادل چهار برابر متوسط دوران سازندگی و سه برابر متوسط دولت اصلاحات میباشد و با دامن زدن به مطالبات اقتصادی با وعدههای انتخاباتی و سفرهای استانی دولت، حداقل انتظار عمومی از دولت نهم، بهبود معیشت عمومی نسبت به گذشته است و شرایط کنونی اقتصادی که نه تنها منجر به بهبود معیشت عمومی به ویژه در اقشار محروم نشده، بلکه با توجه به نرخ رسمی تورم 17 درصدی و افزایش حقوق 10 درصدی کارمندان و کارگران به معنای کاهش 7 درصدی سطح زندگی حقوقبگیران است، در افکار عمومی به نارضایتی فراگیر نسبت به کارآمدی و توانمندی دولت نهم در اداره کشور میانجامد و تنها پدیدهای که میتواند سؤالات افکار عمومی از مشکلات دولت نهم به مسیر دیگری منحرف کند، یک دشمن و مخالف قدرتمند است که قادر است نه تنها در حوزه اقتصادی موجب گرانی مسکن، میوه و ... گردد، بلکه در حوزه سیاست خارجی نیز نزدیکان وی مسئول بحرانی شدن پرونده هستهای قلمداد گردند و در حوزه فرهنگی، مانع حل مشکلات در دانشگاه آزاد و در حوزه سیاسی نیز سد پیشبرد برنامههای دولت جلوه داده شود و بنابراین وی مسئول مشکلات دولت نهم شناخته شود.
اما با توجه به شرایط جامعه، هیچ چهرهای در نظام وجود ندارد که قدرت برنامهریزی و اجرای این طیف گسترده از اقدامات و کارشکنیها را جز هاشمی داشته باشد.
معتقدان به پاسخ سوم پیشبینی میکنند که در صورت حمایت هاشمی از دولت حملات و تخریبهای گسترده دولت نهم و رسانههای آن علیه وی نه تنها کاسته نخواهد شد، بلکه افزایش نیز مییابد. چراکه در صورت از بین رفتن تصویر ساختهشده از هاشمی به عنوان دشمن بزرگ دولت نهم، دیگر امکان انداختن مسئولیت معضلات به وی فراهم نمیشود. بنابراین باید با تند کردن آتش توپخانه تخریب هاشمی، این تصویر را همواره زنده نگه داشت. اینکه کدام یک از سه پاسخ فوق درباره ریشه مشکل احمدینژاد با هاشمی درست به نظر میرسد، پرسشی است که تطبیق آن با مواضع گذشته و فعلی دو طرف صحت آن را نشان خواهد داد.
نوشته شده توسط :
علی
نظرات ديگران [ نظر]