کدام اصول‏‌گرایی؟!

شنبه 86 تیر 9 ساعت 9:26 عصر

اصول‌گرایان، یا همان جناح راستِ سابق، یا طیف ارزش‌مدار ساختار سیاسی ایران، همان‌ها هستند که می‌‌باید ـ علی‌القاعده و طبق تعریف ـ حافظ بقای ارزش‌های دینی و انقلابی و ضامن اجرای آن‌ها باشند، همان‌ها که ادعای طلایه‌داری ارزش‌ها داشتند و خویش را متصدی دین و ایمان مردم می‌دانستند، همان‌ها که فریاد بر می‌آوردند که وای بر اسلام و مسلمین اگر ما بر مسند امور نباشیم، و وای بر امام و انقلاب اگر مخالفان ما ـ همان نااهلان و نامحرمان ـ بر سر کار آیند، همان‌ها که سال‌ها بر طبل ارزش و ارزش‌مداری می‌کوفتند و به نام اسلام و انقلاب حکم می‌راندند. اما اینان، که هنوز خود را با نام «اصول‌گرایی» و «نیروهای انقلاب» می‌خوانند، به نظر می‌رسد سال‌هاست که دیگر گفتمان اسلامی و انقلابی را از ادبیات خود زدوده‌اند.

انقلاب اسلامی و هشت سال جنگِ پس از آن، گفتمانی را حاکم کرد که حکم‌رانی، جز با توسل به آن امکان‌پذیر نبود، پس تا امکان داشت به آن متوسل شدند، به مدد آن حکم راندند، و به نام آن مخالفان را بیرون کردند. اما جنگ به سر آمد و سازنده‌گی سر گرفته شد. افزایش رفاه، افزایش سطح توقعات، گسترش فرهنگ مصرف، ورود کالاهای خارجی، تنوع‌طلبی، ... به تدریج حال و هوا دیگرگون شد و آنان غافل از دغدغه‌های دیگری که در اولویت نگاه مردم نشسته است، هم‌چنان در بوق ارزش‌های جناحی دمیدند، و بازی را به گفتمان رقیب واگذاردند.

اما مثل این که برای اینان ام‌روز ـ گرچه اندکی دیر ـ اما دیگر روز غفلت نیست. حالا دیگر فکر می‌کنند که می‌دانند از چه باید سخن بگویند و چه‌گونه. ام‌روز روزی‌ست که بر بیل‌بوردهای بزرگ سطح پای‌تخت، عکسِ جوانانِ صورت‌رنگ‌کرده‌ی گردن‌بند در گردن، عقاید اصول‌گراترین کاندیدا را به مردم معرفی کند. نمونه‌ای از همان عکس‌هایی که در آن روز‌های «غفلت»، به چوب ضدیت با آرمان‌ها می‌زدندش و مصداق تهاجم فرهنگی می‌دانستندش، ام‌روز به مددِ پیروزی همان فرهنگ و همان آرمان آمده است. ام‌روز، روزی‌ست که واژه‌هایی همچون «مردم‌سالاری»، «جوان‏گرایی»، «توسعه‌ی اقتصادی»، «خصوصی‌سازی»، «رفاه»، «پیش‌رفت» و مانند این‌ها، گفتمان کاندیداهای اصول‌گرا را غرق در خود سازد. واژه‌گانی که در آن روزها، چندان با ارزش و ارزش‌مداری هم‌سو و هم‌راه‌شان نمی‌دیدند. دمیدن در بوقِ آن ارزش‌ها دیگر مقرون به صرفه نیست. دست به دامان ارزش‌هایی دیگر باید شد، و چه به‌تر از همان ارزش‌هایی که پیشینیان زحمت‌اش را کشیده‌اند، و با خون دل ساخته و پرداخته‌اند تا ام‌روز ما سوار بر آن باز اسب حاکمیت خود را برانیم: «مردم‌سالاری».

با این همه اینان هنوز به هویتی نیاز دارند که از دیگران سوای‌شان کند. برای همین است که «نام» را باید حفظ کرد: «اصول‌گرایی». و به این ترتیب از اصول‌گرایی تنها نامی باقی می‌ماند. آیا هویتِ در حال تغییر را تنها با «نام» می‌توان حفظ کرد؟ نامی که البته آن هم جدید است تا مبادا تداعی خاطرات گذشته در ذهن مردم، آنان را بِرمانَد: تبدیل «راست‏گرا» یا «محافظه‏کار» به «آبادگر» و سپس «اصول‏گرا». آیا این تغییر نام، حافظه‌ی تاریخی مردم را به خطا خواهد انداخت؟

اما این شتاب‏زده‌گی در تغییر گفتمان، دلیل دیگری هم دارد: ساختن پادزهری برای شعارهای اصلاحات. آن چه را که خاتمی هشت سال پیش گفت و با آن به صندلی ریاست جمهوری رسید، و آن چه را که اصلاح‌طلبان در طول هشت سال به خاطر گفتن‌اش زندانی شدند و هدف گلوله قرار گرفتند، اکنون اصول‌گرایان برای به کار بردن‌اش در شعارهای تبلیغاتی خود از یک‌دیگر سبقت می‌گیرند. نتیجه آن که شعارهای اصلاحات در برابر انبوه «بَدَلی‌ها»ی اصول‌گرایان گم و کم‌رنگ شده و جذابیت خود را از دست داده است....


نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]